محل تبلیغات شما



سادیست کسی است که از درد کشیدن و رنج دیدن دیگران لذت میبرد. حال آیات زیر در تازینامه را مورد توجه قرار دهید!

سوره نساء آیه 56

إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُواْ بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِیزًا حَكِیمًا


آنان را که به آیات ما کافر شدند به آتش خواهیم افکند هر گاه پوست تنشان بپزد پوستی دیگرشان دهیم ، تا عذاب خدا را بچشند خدا پیروزمند وحکیم است.

سوره کهف آیه 29

وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقًا


بگو : این سخن حق از جانب پروردگار شماست هر که بخواهد ایمان بیاوردو، هر که بخواهد کافر شود ما برای کافران آتشی که دود آن همه را در برمی گیرد ، آماده کرده ایم و چون به استغاثه آب خواهند از آبی چون مس گداخته که از حرارتش چهره ها کباب می شود بخورانندشان ، چه آب بدی و چه آرامگاهی بد.

سوره غافر آیه 71، 72، 73

إِذِ الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ یُسْحَبُونَ ؛ فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ ؛ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ مَا كُنتُمْ تُشْرِكُونَ 


آنگاه که غلها را به گردنشان اندازند و با زنجیرها بکشندشان ؛  در آب جوشان ، سپس در آتش ، افروخته شوند ؛ آنگاه به آنها گفته شود : آن شریکان که برای خدا می پنداشتید کجا هستند؟

سوره اعراف آیه 179

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ

برای جهنم بسیاری از جن و انس را بیافریدیم ایشان را دلهایی است ، که بدان نمی فهمند و چشمهایی است که بدان نمی بینند و گوشهایی است که بدان نمی شنوند اینان همانند چارپایانند حتی گمراه تر از آنهایند اینان خود غافلانند

سوره النبأ آیات 21 تا 25

إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا  لِلْطَّاغِینَ مَآبًا  لَابِثِینَ فِیهَا أَحْقَابًا  لَّا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرْدًا وَلَا شَرَابًا  إِلَّا حَمِیمًا وَغَسَّاقًا  جَزَاء وِفَاقًا إِنَّهُمْ كَانُوا لَا یَرْجُونَ حِسَابًا


جهنم در انتظار باشد؛طاغیان ، را منزلگاهی است ؛ زمانی دراز در آنجا درنگ کنند  ؛ نه خنکی چشند و نه آب، جز آب جوشان و خون و چرک ؛ این کیفری است برابر کردار  زیرا آنان به روز حساب امید نداشتند

سوره بقره آیه 24

فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِینَ


و هر گاه چنین نکنید که هرگز نتوانید کرد پس بترسید از آتشی که برای کافران مهیا شده و هیزم آن مردمان و سنگها هستند

سوره آل عمران آیه 10

إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُواْ لَن تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِّنَ اللّهِ شَیْئًا وَأُولَـئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ


کافران را داراییها و فرزندانشان هرگز از عذاب خدا نرهاند آنها خود، هیزم آتش جهنمند


مسئله 435 توضیح المسائل آیت الله روح الله خمینی میگوید:

زنهاى سیده بعد از تمام شدن شصت‏ سال یائسه مى‏شوند، یعنى خون حیض نمی‏بینند. و زنهایى كه سیده نیستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال یائسه می‏شوند.

مشابه همین مسئله را آیت الله میرزا جواد تبریزی با این اختلاف که بعد از تمام شدن شصت سال چنانچه با نشانه های حیض یا در روزهای عادت خود خون ببینند احتیاط کنند. و زنهایی که سیده نیستند بعد از تمام شدن پنجاه سال یائسه میشوند»، و آیت الله محم تقی بهجت با این اختلاف که شصت سال قمری … پنجاه سال قمری»  و آیت الله فاضل لنکرانی نیز دقیقاً همین مسئله را به همین ترتیب در رساله های توضیح المسائل خود آورده اند.

یائسگی (Menopause) یعنی پایان یافتن قاعدگیهای نه، بطور معمول اگر زنی بعد از 12 ماه بدون اینکه به بیماری خاصی دچار باشد حیض () نشود میتوان فهمید که آن زن یائسه شده است. بند آمدن عادات ماهانه یا قاعدگی برابر است با پایام دوران باروری بانوان یعنی بانوانی که یائسه میشوند هرگز باردار و حامله نخواهند شد.

مسئله 435 رساله توضیح المسائل آیت الله خمینی نیز به همین قضیه اشاره دارد اما بطور مرموزی حساب ن سیده (نی که اجداد آنان به محمد میرسد) را از حساب سایر ن جدا می‌کند. در کتابهای دیگر علما(!) ی ااسلام بطور مشخص اشاره می‌کنند که ن قبیله قریش دیر تر از سایر ن و در سن 60 سالگی یائسه میشوند.

این پنهانکاری آیت الله ها و مراجع شیعی از چه روست؟ این افراد چه چیزی را میخواهند از مردم پنهان کنند؟ آیا واقعا ن قبیله قریش با بقیه ن از لحاظ آناتومی و ساختار بدن متفاوت هستند و انسانهایی متفاوت از سایر انسانها هستند؟ قبول کردن این مفهوم مضحک و کودکانه تنها از افراد مذهبی بسیار متعصب و سنگ مغز انتظار میرود. اما واقعیت این قضیه چیست؟

ماجرا از این قرار است که:

1- محمد در سن 25 سالگی با خدیجه که در آن زمان 40 سال سن داشت ازدواج کرده است.  (ابن سعد طبقات کبری 14/8، البلاذری 406/1، سیرت رسول الله عربی، ابن هشام 124/1)

2- محمد در سن 40 سالگی به بعثت رسیده است، یعنی 15 سال از ازدواج او با خدیجه میگذشته است، بنابر این در زمان بعثت، خدیجه 55 سال سن داشته است. (سیرت رسول الله عربی، ابن هشام، 153/1، حیوه القلوب، ملا محمد باقر مجلسی پوشینه دوم برگ 257)

3- فاطمه به گواهی امام صادق در روز بیستم جمادی الثانی در سال پنجم پس از بعثت (8 سال قبل از هجرت) به دنیا آمده است. (دلائل الامامه / 10)، اصول کافی در مورد ولادت فاطمه نوشته است ولدت بعد النبوه به خمس سنین و بعد الاسراء بثلاث سنین»، یعنی فاطمه پنج سال پس از نبوت و سه سال بعد از معراج بدنیا آمد (اصول کافی ص 123)، مروج الذهب مسعودی نیز دقیقاً همین نظر را داشته است و علامه مجلسی از علمای بزرگ تشیع نیز این را پذیرفته است  (جلاء العیون، ص 82، حیوه القلوب، ملا محمد باقر مجلسی پوشینه دوم برگ 104)، شیخ عباس قمی نیز این را تایید کرده است (منتهی الآمال پوشینه 1 برگ 129) و این باور شیعه امامیه است، دیگرانی که اکثراً اهل تسنن بوده اند معتقد هستند که فاطمه پنج سال پیش از بعثت بدنیا آمده است اما این قول به استدلال زیر که نویسنده ای شیعی انجام داده است نمیتواند درست باشد:

البته نظر علمای امامیه صحیح به نظر میرسد؛ زیرا وقتی که ابوبکر و عمر در مدینه از فاطمه خواستگاری کردند پیامبر فرمود: فاطمه سنش کم است و از این جمله معلوم میشود که دختر رسول الله بعد از بعثت به دنیا آمده است؛ زیرا اگر سال تولدش پیش از بعثت باشد، باید هنگام خواستگاری ابوبکر و عمر هجده ساله باشد. پس چگونه پیامبر، دختر هجده ساله را کم سن و سال میداند، در حالی که نه تنها این سن برای ازدواج مناسب است بلکه دیر نیز هست. حداکثر سنی که برای عایشه، هنگام ازدواج با پیامبر نوشته اند، ده سال بوده و هیچ کس نگفته: این سن برای ازدواج زود است (فاطمه زهراء من المهد الی الحد 176-166، سید محمد کاظم قزوینی). هیچ تاریخی ننوشته است که از فاطمه در مکه خواستگاری شده باشد. این خود دلیل بر این است که فاطمه در مکه خردسال بوده است. اگر سال پنجم پیش از بعثت را صحیح بدانیم، باید به هنگام هجرت، شانزده یا هفده ساله باشد. در میان اعراب، کمتر سابقه دارد که از دختری شانزده، هفده ساله خواستگاری نشود، آنهم اگر دختر رسول خدا باشد.» (سیری کوتاه در زندگی حضرت فاطمه زهرا،سید محمد تقی سجادی موسسه انتشارات نبوی زمستان 1379، قم)

یک جمع و تفریق بسیار ساده مارا به این نتیجه میرساند که خدیجه در هنگام بدنیا آوردن فاطمه باید حدود 60 سال سن میداشت و واقعا که این 60 چقدر با آن 60 قبلی برابر است!. بنابر این به نظر آیت الله ها باید ن قریش با باقی ن تفاوتی داشته باشند که بتوانند در سن 60 سالگی باردار شوند و بچه بدنیا بیاورند. دم خروس از اینجا آشکار می‌شود.

از طرفی مسائلی جانبی و شواهد دیگری نیز وجود دارند باعث می‌شود که ذهن واقع گرا هرچه بیشتر روی اینکه فاطمه دختر پیامبر باشد شک و تردید جدی کند:

  • بعد از مرگ محمد ابوبکر به ادعای اهل تسنن با استناد به اینکه پیامبران از خود ارث باقی نمیگذارند» از برگرداندن باغ فدک به فاطمه که وارث محمد بود سر باز زد. و این در حالی بود که فاطمه در خطبه ای که در مسجد اقامه کرد گفت در قرآن آمده است که  سلیمان از داود ارث برده است و این ادعای ابوبکر را با استناد به قرآن رد کرده است و ابوبکر هم مسلما به همین سادگی نمیتوانسته است از زیر بار این استدلال فرار کند. از طرفی با نگاهی به زندگی علی و کنار گذاشتن اراجیف شیعیان مبنی بر سکوت علی برای حفظ وحدت اسلامی به نظر نمیرسد علی کسی باشد که در مقابل چنین مسئله ای سکوت کند، تنها مسئله ای که میتواند این شک را هرچه بیشتر تقویت کند این است که فاطمه واقعا فرزند محمد نبوده باشد.
  • افزون بر خدیجه محمد با دستکم 9 زن دیگر ازدواج کرده است، اما هیچکدام برای محمد فرزندی به بار نیاورده اند، روشن است که این اتفاق دستکم چهار دلیل میتواند داشته باشد 1) محمد با نش همبستر نمیشده است، که این خلاف تاریخ و عقلانیت است، محمد به گفته احادیث و روایات از قضا بسیار علاقه مند به جماع بوده است و برخی سلمانان کثیر الجماع بودن او را به خروس تشبیه کرده اند! 2) محمد از شیوه های تنظیم خوانواده استفاده میکرده است و جماع منقطع میکرده است یا نش فرزندانشان را سقط میکرده اند، که از این دو کار در تاریخ هیچ نشانی یافت نمیشود و نخستین کار مکروه و دومی حرام هستند. سقط جنین در اسلام مکافات مرگ را به همراه دارد! از این گذشته ابزارهای انجام اینکار و دانش و مهارت های مرتبط با آن در آن زمان تا آن حد بالا نبوده است که کسی بتواند چنین کن، خوی عربی نیز فرزندان بی شمار را دوست دارد و حتی امروز هم چندان بدنبال چنین مسائلی نیست. 3) هر 9 زن دیگر محمد نازا بوده اند، این بسیار بعید است، اگر از هر 10 زن محمد 9 تای آنها نازا بوده باشند عربستان واقعا ً باید درصد بسیار بالایی از ن نازا را میداشت و هیچ بعید نیست که جمعیتی با این ویژگی در مدت یکی دو نسل بطور کلی محو و نابود شود 4) آخرین دلیل میتواند این بوده باشد که محمد دچار نارسایی بوده است و نمیتوانسته است به هر دلیل فیزیولوژیکی بچه دار شود. بنابر این اساساً اینکه محمد فرزندی را براستی از خود داشته باشد بسیار جای مشکوک و بعید است.
  • محمد به دلیل بیماری ای که داشت (در مورد بیماری محمد در نوشتاری با فرنام بیماری محمد بخوانید) نمیتوانست دارای فرزند شود و یا اینکه فرزندان او در سنین بسیار پایین جان سپردند پسرانی که به او نسبت داده میشوند یعنی ابراهیم و قاسم پیش از بعثت فوت شدند (نساء حول الرسول، الدکتر السید الجمیلی، المکتبه التوفیقیه برگ 44). میدانیم که محمد از طرف منتقدانش متهم  به ابتر بودن میشده است، در حالی که فرزندان دیگری که اکنون به محمد نسبت داده میشوند، یعنی زینب، رقیه و ام کلثوم همگی بزرگ تر از فاطمه بوده اند البته در مورد اینکه آیا فاطمه کوچکترین دختر محمد است یا ام کلثوم در میان تاریخ نویسان اختلافاتی وجود دارد (نساء حول الرسول، الدکتر السید الجمیلی، المکتبه التوفیقیه برگ 153)، بنابر این محمد حداکثر پنج سال پس از ازدواجش صاحب دختری شده است و پیش از آنها نیز پسری داشته است، پس چه زمانی ممکن است مخالفانش این امکان را داشته باشند که به او ابتر بگویند؟ او که همواره دختران و پسرانی داشته است و فاطمه آخرین فرزند منتسب او است نه نخستین فرزند، حتی نویسندگان شیعی معاصر نیز سعی کرده اند این مسئله را نادیده بگیرند، مثلاً نویسنده ای گفته است پیامبر اکرم دو فرزند پس داشت که در خردسالی در گذشتند. با مرگ آن دو که قاسم و عبدالله نام داشتند، زبان مشرکین به طعن و ناسزا گشوده شد که: محمد پسری ندارد و با مرگش نسل او منقطع و برای همیشه محو و نابود خواهد شد. نها سه دختر برای رسول خدا باقی مانده بود که آنها هم به نظرشان اولاد ، محسوب نمیشدند. هنوز دختر بنا به اعتقادات دوره جاهلیت موقعیت اجتماعی و ارزشی در جامعه نداشت و او را با دیده تحقیر مینگرسیتند و بر پایه همین اعتقادات نابجا بود که مشرکین، زبان به سرزنش میگشودند»، اما براستی اگر مسئله این بوده باشد، آنگاه با تولد فاطمه نیز چیزی تغییر نمیکرد، تنها یک دختر به سه دختر دیگر محمد افزوده میشد و از دید عرب وی همچان ابتر بود، حال آنکه چنین سخنی چندان خردپسند نیست ممکن است بتوان این پرسش را به شیوه دیگری نیز پاسخ داد اما دستکم یک پاسخ منطقی میتواند این باشد که این فرزندان واقعاً از محمد نبوده باشند!
  • مسئله دیگر این است که باردار شدن یک زن 60 ساله بسیار بعید و غیر عادی است. بطوری که پیر ترین مادری که در تاریخ ثبت شده است یک خانم رومانیایی 66 است که در اواخر سال 2004 توسط سزارین زایمان کرد. جالب است که این خانم به گفته رسانه های خبری در حدود 10 سال تحت مراقبت و تلاش برای بارور شدن بوده است و توسط اسپرم و تخمک انسانهای دیگری بارور شده است. این خانم دو دختر دوقلو را باردار شده است که یکی مرده به دنیا آمد و دیگری 6 هفته زودتر توسط سزارین بدنیا آمد. با توجه به اینکه در زمان محمد نه قابلیت سزارین وجود داشته است (هرچند در ایران باستان سزارین وجود داشته و در شاهنامه نیز بدان اشاره شده) نه قابلیت بارور کردن مصنوعی و غیر طبیعی وجود داشته و نه اگر وجود میداشت پیامبر اسلام اجازه چنین کاری را میداده است واقعا بعید و بسیار دور از باور است که فاطمه واقعاً دختر محمد و خدیجه باشد.

و اما اگر فاطمه دختر محمد نیست پس دختر کیست؟ در صورتی که نارسایی های جنسی محمد را بپذیریم ممکن است محمد برای اینکه این قضیه را بپوشاند دست به صحنه سازی نیز زده باشد، ملا محمد باقر ملجسی گفته است محمد خدیجه را مجبور کرده بود 40 شبانه روز از خانه بیرون نیاید و خود نیز به دیدار او نرفت، شاید محمد میخواست مردم گان کنند خدیجه باردار است! و بعد از این دوران به دستور جبرئیل به نزد خدیجه میرود و همان شب با او مجامعت میکند و خدیجه گفته است که نور فاطمه را از همان شب در رحم خود دیده است و با او سخن میگفته است!(حیوه القلوب، ملا محمد باقر مجلسی پوشینه دوم برگ 104، بحار الانوار پوشینه 16 برگهای 79 و 80، علی شریعتی فاطمه فاطمه است، انتشارات چاپخش برگ 9) اما جالب اینجا است که خود مجلسی نیز تولد فاطمه را در ردیف معجزات محمد آوره است، یعنی خدیجه فاطمه را یک شبه باردار شده است! معتقدان به اعجاز ممکن است به چنین یاوه گویی هایی باور بیاورند اما شکی وجود ندارد که خردگرایان و تاریخ نویسان چنین باوری را نمیپذیرند.  باور رایج در میان شیعیان نیز این است که کسی بدنیا آمدن فاطمه را ندیده است، به گفته شیعیان ن قریش از یاری رساندن به خدیجه در هنگام زایمان خود داری کرده اند، ماجرای بدنیا آمدن فاطمه نیز اسطوره ای است،

شیخ صدوق در کتاب امالی به سند خود ازمفضل بن عمر نقل میکند که گفت از امام صادق پرسیدم ولادت فاطمه چگونه انجام شد؟ در پاسخ فرمود: هنگامی که حضرت خدیجه با رسول ال خدا ازدواج نمود، زنهای مکه از روی عناد با اسلام از خدیجه دوری میکردند، نمیگذاشتند تا زنی با خدیجه ملاقات نماید، وحشت و هراس بر خدیجه رو آورد، و سخت غمگین و بی تاب بود از اینکه مبادا بر رسول خدا آسیبی برسانند، هنگامی که خدیجه به فاطمه باردار شد، فاطمه در رحم مادر با او سخن میگفت و او را دلداری میداد، و خدیجه این موضوع را بر پیامبر پنهان میداشت، روزی رسول خدا وارد خانه شد، شنید که خدیجه با فاطمه سخن میگوید، به خدیجه فرمود: با چه کسی گفتگو میکنی؟ خدیجه عرض کرد فرزندی که در رحمن دارم با من سخن میگوید و مونس من است. پیامبر فرمود: این جبرئیل است به من خبر میدهد که آن فرزند دختر است، و او است نسل پاک پر میمنت و خداوند به زودی نسل مرا از او قرار خواهد داد، و امامان از نسل او به وجود می آیند که خداوند پس از انقضاء وحی، آنها را خلفاء و جانشینان قرار میدهد. حضرت خدیجه به همین ترتیب ایام بارداری را میگذراند تا آنکه ولادت فاطمه نزدیک شد، برای ن قریش و بنی هاشم پیام فرستاد که بیایید و مرا در وضع حمل یاری کنید، همان گونه که بانوان ن را در چنین وقتی کمک میکنند. ولی ن قریش و دیگران برای او پیام دادند که تو حرف ما را نشنیدی و سخن ما را رد کردی و با محم یتیم ابوطالب که فقیر بود ازدواج نمودی، از این رو نزد تو نمی آییم و به هیچ وجه تو را یاری نخواهیم کرد. خدیجه از این پیام ناراحت و غمگین شدولی خداوند او را تنها نگذاشت، ناگهان خدیجه دید چهار زن گندمگون و بلند قامت که شبیه ن بنی هاشم بودند وارد شدند، خدیجه از دیدن آنها هراسناک شد، یکی از آنها گفت: ای خدیجه! محزون مباش، ما از طرف خدا به سوی تو آمده ایم، ما خواهران تو هستیم، و این آسیه دخترا مزاحم است که در بهشت همنشین تو است، آن دیگری مریم دختر عمران است، و آن یکی کلثم خواهر موسی میباشد، خداوند ما را نزد تو فرستاده تا در هنگام وضع حمل تو را یاری کنیم. در این وقت یکی از آنها در جانب راست خدیجه نشست، دیگری در سمت چپ نشست، سومی روبرو و چهارمی پشت سر قرار گرفتند و در این هنگام فاطمه پاک و پاکیزه به دنیا آم، و وقتی بر زمین قرار گرفت، نور تابناکی از او برخاست که بر همه خانه های مکه تابید، ناگاه ده تن از حوریان بهشتی که در دست هر یک از آنها طشتی از بهشت و آفتابه ای پر از آب کوثر بود، وارد شدند، آن بانویی که پیش روی خدیجه بود فاطمه را گرفت و با آب کوثر شستسو داد؛ و دو جامه سفید که از شیر مقدستر و از مشک و عنبر خشبوتر بود بیرون آورد، بدن فاطمه را با یکی از آنها پوشانید و دیگری را مقنعه و روسری او قرار داد. سپس فاطمه را به سخن گفتن  دعوت کرد، فاطمه زبان گشود و به یکتایی خدا و رسالت محمد گواهی داد و چنین گفت: گواهی میدهم که خدایی جز خدای یکتا نیست، و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است، و شوهرم سرور اوصیاء میباشد، و فرزندانم دو آقای سبط ها هستند. سپس هریک از آن چهار زن سلام کرد، و آنها را به نام خواند و با روی شاد و خندان، فاطمه را مورد توجه قرار دادند و حوریان اهل آسمان، مژده ولادت فاطمه را به یکدیگر میدادند، و در آسمان نوری آشکار شد که فرشتگان، قبل از آن چنین نوری را ندیده بودند. آنگاه بانوان به خدیجه گفتند: فرزند خود را که پاک، پاکیزه، پر میمنت و مبارک است و دارای نسل پر برکت میباشد، بگیر و خدیجه با خوشحالی فاطمه را به آغوش گرفت،  و در دهان او گذاشت، شیر جاری شد، فاطمه از آن پس در هر روز مطابق رشد یک ماه و در هر ماه مطابق رشد یک سال سایر کودکان بزگ میشد. (بحار الانوار ملا محمد مجلسی، پوشینه 16 برگهای 80 و 81، پوشینه 6 برگ 247 و پوشینه  43 برگ 2)» (محمد محمدی اشتهاردی؛ حضرت خدیجه همسر پسامیر، اسطوره ایثار و مقاومت، موسسه انتشارات نبوی، چاپ دوم بهار 84، قم برگهای 229 تا 232.)

روشن است که دلیل این یاوه سرایی ها ممکن است این باشد که خدیجه فاطمه را بدنیا نیاورده است و از همین رو یا محمد این یاوه ها را سراییده است و یا امام صادق و یا شیخ صدوق، جالب اینجا است که امام صادق، مفضل بن عمر، شیخ صدوق، علامه مجلسی و محمد محمدی اشتهاردی و ناشرین این کتاب ریاضیاتشان در این حد خوب نبوده است که بدانند که اگر فرزندی در یک روز به اندازه یک ماه رشد کند، در یک ماه به اندازه 30 ماه یعنی دقیقاً دو سال و نیم رشد میکند نه یک سال! با این حساب فاطمه در یکسالگی به سن 30 سالگی رسیده است، مگر اینکه رشد نجومی او تنها در چند ماه بوده باشد، یاوه سرایان شیعی بهتر بود شگفتی های جالبتری از این خلق میکردند، مثلاً بهتر بود فاطمه خدیجه را کنار میزد و میگفت مادر گرامی، من بصورتی خلق شده ام که با هیدروژن مایع رشد میکنم و یا یک رئاکتور اتمی درون من کار گذاشته شده است و نیازی به شیر حضرت عالی ندارم، آنگاه شاید شیعیان بیشتر برای فاطمه توی سر و کله خودشان میزدند و به عمر فحش میدادند.

افزون بر این در میان برخی از مسلمانان باوری رایج است که سایر فرزندان محمد نیز از آن خواهر خدیجه بوده اند و خواهر خدیجه سرپرستی آنان را به خدیجه سپرده بود. این است که در خوش بینانه ترین حالت فاطمه نیز از دختران خواهر خدیجه است.


 

اغلب ازمن پرسیده می شود چرا اسلام را ترك كردم؟ این كه اغلب مسلمانان به خود اجازه نمی دهند كه درباره  امكان ترك اسلام فكر كنند، خیلی نامعقول بنظر میرسد. انها ترجیع می دهند این گونه فكر كنند كه كسانی كه از اسلام بریده اند بوسیله اژانس های یهود به انها پول داده شده است. تا این حقیقت را بپذیرند كه انسان ها  ازادی اندیشه دارند و بعضی ممكن است فكر كنند كه اسلام دین مورد نظر انها نیست.

اینها دلایل من برای ترك اسلام هستند:

تا چند سال پیش من فكر می كردم كه ایمان من به اسلام كوركورانه نیست بلكه نتیجه سالها بررسی وتحقیق است. درحقیقت من كتاب های زیادی كه بوسیله كسانی نوشته شده بودند كه من افكارشان را قبول داشتم، درباره اسلام خوانده بودم واعتقاد راسخ داشتم كه حقیقت را یافته ام. تمام تحقیقات پیش انتخاب شده ام ایمانم را تایید می كرد.مانند بقیه مسلمانان معتقد بودم برای دانستن هرچیز باید به منابع اولیه مراجعه كنم. والبته منابع اسلام قران وكتبی است كه بوسیله محققین مسلمان نوشته شده است. بنابراین احساس می كردم نیازی به اینكه حقیقت را در جای دیگر بجویم نیست چرا كه مطمین بودم حقیقت را یافته ام.  مسلمانان می گویند: طلب العلم بعد الوصول المعلوم مذموم.یعنی بررسی علم بعد از رسیدن به یقین نكوهیده است.

البته این عقیده ای احمقانه است. ایا اگر ما بخواهیم درباره یكی ازاین ایین های دینی خطرناك تحقیق كنیم فقط كافی است ببینیم رهبر این ایین وپیروانش چه می گویند؟ ایا عاقلانه تر نیست دامنه تحقیقاتمان را گسترش بدهیم و ببینم دیگران درباره انها چه میگویند؟ به سراغ منابعی برویم كه موضوعات را علمی بررسی می كنند چرا كه دانشمندان مومنان نیستند انها چیزهای را كه به ان ایمان كوركورانه دارند، نمی گویند. دانشمندان مدارك را نقادانه بررسی می كنند. این با مشی مذهبی كه برپایه ایمان و باور است خیلی تفاوت دارد.

فكر می كنم اشناییم با ارزش های انسانی غرب مرا حساس تر كرد و اشتیاقم رابرای آزادی اندیشه، دمكراسی

برابری و حقوق انسان برانگیخت. بعد از این وقتی كه قران را می خواندم آن را با ارزش های انسانی نو یافته ام مغایر می دیدم. من وقتی اموزه هایی مثل انچه درپی می آید می خواندم غمگین می شدم.

سورة انعام /90

توبه آنان كه پس از  ایمان آوردن كافرشدند وبر كفرشان افزودند پذیرفته نخواهد شد واینان گمراهانند.

نحل/106-108

كسی كه پس ازایمان به خدا كافر میشود( نه اینكه اورا به زور واداشته اندوحال انكه دلش به ایمان باقی است)بلكه انانكه دردلشان را بركفر گشوده اند مورد خشم خدایند وعذابی بزرگ برایشان مهیاست.

این برای این است كه انها دنیا را بیش از آخرت دوست دارند و خدا مردم كافر را هدایت نمی كند.

خدا بردل وگوشها وچشمهایشان مهر نهاده وخود نمی دانند.

 

ممكن است فكر كنید این مجازات های دردناك مربوط به آخرت است.اما محمد فرمان داده این انسان ها مجازاتشان را در همین دنیاباید بینند:

صحیح بخاری جلد6 كتاب 61 حدیث 577:

من از پیامبر شنیدم كه فرمود: در آخر زمان جوانانی با افكار وعقیده های احمقانه پیدا می شوند، انها خوب حرف می زنند اما انها همانند تیر كه ازكمان می رود از اسلام خارج می شوند،ایمانشان از گلویشان رد نمی شود.پس هر جا آنها را یافتید بكشیدشان ،درروز رستاخیز برای كشنده آنها پاداش خواهد بود.

صحیح بخاری جلد4 كتاب 63 حدیث 260:

علی چند نفر را سوزاند وقتی خبر به ابن عباس رسید گفت:اگر من جای او بودم انها را نمی سوزاندم زیرا پیامبر فرموده هیچ كس را مانند خداوند مجازات نكنید.اما بدون شك انها را می كشتم چون پیامبر فرموده: هرمسلمانی كه از دین بر گردد باید كشته شود.

برگزیده سنن ابوداوود كتاب  38 حدیث4349:

عبدالله ابن عباس روایت می كند: مرد كوری همسر كنیزی داشت كه به پیامبر ناسزا می گفت او را نهی می كرد اما او دست بر نمی داشت .یك شب كنیز شروع به ناسزا گفتن به پیامبر كرد مرد اورا برحذر داشت او دست بر نداشت.مرد خنجری بر داشت و درشكم زن فرو برد وشكم اورا پاره كرد وبچه ای كه در شكم داشت بین پاهایش افتاد وغرق خون شد.فردای انروز وقتی به پیامبر خبر دادند.او مردم راجمع كردو فرمود : شما را بخدا سوگند می دهم وبحق خودم سوگند می دهم كسی كه این كار را كرده جلو بیاید .مرد درحالی كه می لرزید برخاست وجلوی پیامبر ایستادوگفت: یا رسول الله من ارباب او هستم او بشما ناسزا می گفت وشما را انكار میكرد من اورا نهی كردم اما فایده ای نداشت .او همسر من است ومن ازاو دو پسر همچون مروارید دارم.دیشب كه دوباره شروع كرد خنجری درشكمش فرو كردم واوراكشتم .پیامبر فرمود من شهادت می دهم كه نباید هیچ خون بهایی برای او پرداخت.

من احساس میكردم كه داستان بالا یك مانیفیست غیر عادلانه است. محمد ازمجازات قاتل یك زن حامله وطفل بدنیا نیامده چشم پوشی می كند، زیرا قاتل گفته كه مقتول به پیامبر دشنام داده است.

 

(اعراب با كنیزان بدون ازدواج هم خوابه می شدند. قران این سنت را تاییدكرد. احزاب/52: بعد از این هیچ زنی برتوحلال نیست ونیز زنی به جایشان اختیاركردن،هرچندتواز زیبایی او خوشت آید،مگر نی كه به غنیمت بدست تو افتد.

نسا/24:نیز ن شوهر دار برشما حرام شده اند مگر انانكه به تصرف شما در امده اند.

  محمد خود نیز باماریه كنیز حفصه بدون ازدواج هم خوابه شد)

 

بخشیدن قاتل بخاطر این كه قاتل گفته، مقتول به پیامبر دشنام داده غیر قابل قبول است.اگر قاتل برای نجات   خود از مجازات دروغ گفته باشد چه؟ این داستان درباره عدالت محمد چه می گوید؟درطول 1400 سال چند مرد با استناد به این حدیث از مجازات كشتن ن بی گناهشان فرار كرده اند؟

یكی دیگر.سنن ابوداوود/كتاب 38 حدیث4349:

علی بن ابوطالب روایت می كند:یهودیی به پیامبر دشنام داد.مردی بااوگلاویز شد تا اورا كشت .محمد اعلام كرد كه او خون بها ندارد.

این اسان نیست كه این داستان ها راكسی بخواند وتكان نخورد.این غیرقابل قبول است كه این داستانها ساختگی باشند .چرا مؤمنین،كه می كوشند پیامبر را مهربان وبا ترحم نشان دهند، برای پیامبرشان این داستانها را ساخته اند كه اورا حاكمی بی رحم نشان می دهد؟

 

من دیگر نمی تواستم این رفتار ظالمانه را  باكسانی كه اسلا م را نیاورده اند،بپذیرم. ایمان یك امر شخصی است.من دیگر نمی توانستم بپذیرم كه مجازات كسانی كه به اسلام انتقاد دارند مرگ است.ببینید محمد باكسانی كه ایمان نمی آوردند چگونه رفتار می كرد.

   سنن ابوداوود/كتاب 38 حدیث 4359:

عبدالله ابن عباس روایت می كند: مجازات، كسانی كه با خدا وپیامبرش می جنگند وبا نیرو وقدرتشان درزمین شرارت می كنند، اعدام،مصلوب كردن،یا بریدن دست وپا از جهت مخالف(مثلا دست راست وپای چپ)،ویا تبعید (بیشترین  بخشش در مورد مشركین ) است.حتی اگر  قبل از دستگیری توبه كنند این مانع اجرا مجازاتی كه شایسته آنند   نمی شود.

 

چگونه پیامبر خدا انسان هایی كه درمقابل پذیرش او مقاومت می كنند مصلوب یا ناقص العضو می كند؟آبا این چنین شخصی می تواند پیامبر خدا باشد؟چه بهتر بود كه او مردی اخلاقی تر ودارای شهامت اخلاق و تحمل مسؤلیت بود.

من این حقیقت را نمی توانم بپذیرم كه محمد در یك روز 900   یهودی را كه در حمله ای كه خود شروع كرده بود اسیر وسپس قتل عام كرد.

سنن ابوداوود كتاب38 حدیث4390

عطیه القریضی  روایت میكند: من درمیان اسیرانی بودم كه از بنی قریضه دستگیر شده بودند.انها مارا آزمایش می كردند هركس موی   زهارش در آمده بود می كشتند و هركس در نیامده بود نمی كشتند .من موی زهارم در نیامده بود مرا نكشتند.

 

هم چنین من این روایت را تكان دهنده یافتم

سنن ابوداوود كتاب38 حدیث4396:

جابر بن عبدالله روایت می كند: ی را نزد پیامبر آوردند فرمود اورا بكشید.گفتند یا رسول الله او مرتكب ی شده.پس فرمود:دست اورا ببرید.پس دست راستش را قطع كردند.بار دیگر همان را نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید گفتند یا رسول الله او مرتكب ی شده پس فرمود پای اورا قطع كنید.پای چپش را قطع كردند.بار سوم اورا   نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید گفتند یا رسول الله او مرتكب ی شده پس فرمود دست اورا قطع كنید.دست چپش را قطع كردند.بار چهارم او را نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید گفتند یا رسول الله او مرتكب ی شده پس فرمود پای اورا قطع كنید.پس پای راستش را قطع كردند

بار پنجم او  را نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید  .بنابراین  ما اورا بردیم وكشتیم واوراكشیده ودر چاهی انداختیم وروی او سنگ ریختیم.

 

بنظر می رسد محمد قبل از شنیدن قضیه حكم می كرده است.وهم چنین با قطع دست یك هیچ راهی غیر از گدایی برای او نمی ماند.همچنین با بدنام شدن بعنوان یك مردم از او متنفر می شوند.وتنها راه امرار معاش برای او ی می ماند.

 

بعد از سالها زندگی درغرب و دیدن انسانیت ومهربانی از پیروان دیگرادیان یا بی دینان كه مرا دوست می داشتند ومرا بعنوان دوست می پذیرفتند و مرا در قلب وزندگیشان جای می دادند دیگر نمی توانستم بپذیریم كه این احكام كه در قران آمده سخنان خدا هستند.

مجادله/22:

نمی یابی مردمی را كه به خدا وروز قیامت ایمان آورده اند ولی با كسانی كه با خدا وپیامبرش مخالفت می ورزند دوستی كنند هرچند آن مخالفان پدران یا برادران یا فرزندانشان یا قبیله انها باشند

ال عمران/1-120:

ای كسانی كه ایمان اورده اید،دوست وهمرازی جزهم كیشان مگیرید،كه دیگران از هیچ فسادی در حق شما كوتاهی نمی كنند و خواستار رنج شمایندو كینه توزی از گفتارشان اشكار است و ان كینه كه در دل دارند بیشتر از انست كه بر زبان می اورند. آیات را برایتان اشكار كردیم اگر عاقل باشید.

اگاه باشید شما انانرا دوست دارید وانان شمارا دوست ندارند.شما به همه این كتاب ایمان اورده اید .چون شما را ببینند گویند :ایمان اورده ایم چون به خلوت روند از كینه انگشت بدهن می گزند .بگو بمیرید هر اینه خدا انچه در دل دارید اشكار می كند

اگر خیری بشما رسد اندوهگین شوند واگر مصیبتی رسد شاد شوند اگر برد بار باشید از مكرشان در امانید كه خدا برهمه چیز احاطه دارد.

مایدة/51:

ای كسانی كه ایمان آورده اید یهود ونصارا را به دوستی نگیرید .انان دوستان همدیگرند.هركس از شما انها را به دوستی گیرد در زمره انهاست وخدا ستمگران را راهنمایی نمی كند.

 

من گفته های بالا را بی پایه یافتم.شاهد من بحران بوسنی و كوسوو است؛زمانی كه كشورهای مسیحی برای آزادی مسلمانان با یك كشور مسیحی جنگیدند.تعداد زیادی دكتر یهودی داوطلبانه به پناهندگان كوسوو كمك می كردند.علیرغم این حقیقت كه در جنگ دوم جهانی مسلمانان البانیایی طرف هیتلر را گرفتند واورا در كشتار همگانی یهود كمك كردند.برمن معلوم شده است كه مسلمانان بوسیله انسان هایی كه پیامبر ما از ما خواسته كه از انها نفرت داشته باشیم ،خود را از ازانها جدا كنیم،انها  را بزور براه خود بیاوریم ویا انها را بكشیم یا مطیع خود كنیم واز انها جزیه بگیریم،پذیرفته شده اند.چه احمقانه است!چه رقت انگیز است!چقدر غیر انسانی است!تعجب نیست كه این همه نفرت غیر قابل باور از غرب ویهود در میان مسلمانان وجود دارد.این محمد بود كه تخم كینه ونفرت وبی اعتمادی از غیر مسلمین را دردل پیروانش كاشت.مسلمانان با این همه پیام نفرت كه از زبان خدا در قران است چگونه می توانند با دیگر ملیت ها معاشرت كنند؟

 

بسیاری از مسلمانان به كشورهای غیر مسلمان مهاجرت كردند وبا آغوش باز پذیرفته شدند. بسیاری وارد ت شده وجزء نخبگان حاكمیت شدند. ما از تبعیض در كشورهای غیر مسلمان رنج نمی بریم .ا ما ببینید پیامبر خدا در مورد رفتار با غیر مسمانان وقتی ما در اكثریت هستیم چه می گوید:

توبه/29:

با كسانی از اهل كتاب كه به خدا و روز قیامت ایمان نمی اورند و چیزهایی كه خدا وپیامبرش حرام كرده اند برخود حرام نمی كنند و دین حق را نمی پذیرند جنگ كنید تا انگاه كه به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.

همچنین این ایات را مغایر با وجدان یافتم .من همه انساتها را دوست دارم و ارزو دارم دراین دنیا همه  خوشحال باشند و در دنیای دیگر بخشیده شوند.اما پیامبر بمن امر می كند كه برای غیر مسلمین حتی اگر پدر و مادر من باشند و مرا دوست داشته باشند ، طلب بخشش نكنم.

 

توبه/119

این برای پیامبر ومومنین شایسته نیست كه برای مشركین طلب بخشش كنند حتی اگر خویشاوندشان

باشند…

قران و احادیث پر از این گونه آیات  ظالمانه است كه برای من دلیل روشنی براین است كه محمد پیامبر نیست بلكه  رهبر یك آیین افراطی  است.فشار آوردن به مردم كه خویشاوندانشان راتقبیح كنند كار ایین های

افراطی است.اویك شارلاتان بود كه اشكارا و با قدرت دروغ می گفت ومردمان ساده ان عصر او را باور می كردند.بعد نسلهای بعد این دروغ هارا   منتقل كردند.فیلسوفان ونویسندگان پرورش یافته دراین جو دروغ و خوش ظاهر،انها را زینت داده وبه انها اعتبار دادند.اما وقتی به اصل این مذهب رجوع می كنی و قران و احادیث را می خوانی ، متوجه می شوی انها غیر ازمقداری یاوه گویی چیزیی نیستند. مولوی رومی  یك عارف وشاعر بزرگ بود. او سعی كرد كه به اسلام معنی عارفانه ، كه فاقد آن بود، بدهداما آنچه مولوی می گوید افكار مولوی است.قران فاقد معانی عرفانی است.ایین وعقیده محمد كاملا بنیادگرایانه است.چرا مولوی،

 عطار سهروردی ودیگر عارفان سعی می كردند به آایات بی معنی قران معنای عارفانه دهند چون بعنوان فرزندان اسلام  تربیت شده بودند.از طرف دیگر ، برخلا ف اغلب متفكرین مكتب عقلا نی (راسیونالیست ها)مانند رازی ،نمی توانستند علیه اسلام اظهار نظر كنند ، چون اسلام در ضمیر ناخود آگاهشان بود.هیچ چیز از بریدن از اسلام برایشان سخت تر نبود.این در حقیقت قوی ترین مخدر است اگر از ایام طفولیت در  یك شخص نهادینه  شود.  برای  مغز های بزرگ این   مردم باهوش غیر ممكن بود كه وجه خاكی قران را بپذیرند.بنابر این می كوشیدند برای ایه های بی معنی قران معانی دیگری پیدا كنند.اینگونه انها مذهبی جدید بوجود آوردند كه با انچه محمد فكر می كرد متفاوت بود.این مذهب برای عقل های انها دلپذیرتر بود.

بنابرین ما دو نوع اسلام داریم.یكی اسلامی كه سعی شده به ان معانی عارفانه داده شود واسلام دیگری كه هر نوع تفسیر برآیات رارد می كند. اغلب مسلمانان  از این نوع اسلام كه بوسیله وهابیون سعودی تبلیغ

 می شود ، پیروی می كنند . البته تعداد بی شماری فرق گوناگون اسلامی وجود دارند كه هركدام ایات قران را طبق تمایل وهوس خود تفسیر می كنند ودیگران را مرتد و رافضی می خوانند وبرای قبولاندن عقاید حقه

خود در باره اسلام ناب  بدیگران، مبارزه وجنگ راه می اندازند.

بهر حال اسلام حقیقی اسلامی نیست كه فلاسفه وعرفاء استنتاج كردهاند ،بلكه اسلام حقیقی ان چیزی است كه در قران است وبنیاد گایان وتروریست های اسلامی می گویند.اسلام واقعی حقوق ن را نادیده می گیرد، به مرد این اجازه را می دهد كه نش را كتك بزند، برای اقلیت های غیر مسلمانان جزیه مقرر

 می كند ،می خواهد  با مطیع كردن غیر مسلمانان بر دنیا مسلط شود وفرمان جهاد وكشتار غیر مسلمانان را تا پیروزی كامل اسلام در جهان می دهد.

جدایی من از دین اسلام بخاطر رفتار بد مسلمانان نیست  بلكه بخاطر آموزش های بد كتاب مقدس وبنیانگزار ان است. بسیاری از جنایات وظلم هایی كه با خشونت توسط مسلمین طی قرن های متمادی انجام شده بسسب آموزش های قران وسنت بوده است.بدین علت من اسلام را بخاطر اعمالی كه مسلمین انجام می دهند محكوم می كنم. هر نوع تلاش برای انسانی كردن ا سلام وقت هدر كرد ن است .وقران مانعی هرراه هر نوع رفرم  است.دشمن اسلام است وان هدف حمله من است.با اینكه من می دانم مورد كینه بنیاد گرایان قرار دارم و زندگیم در خطر است ،به مبارزه خود ادامه می دهم.زیرا می دانم با ریشه كردن اسلام ما می توانیم دنیا را ازخطر فاجعه ای كه دور سر ما است وممكن است از جنگ اول و دوم جهانی فاجعه بارتر باشد جلو گیری كنیم.نابودی اسلام  آوردن صلح، انسانیت ، دمكراسی ، مد نیت وكامیابی  ده دنیای مسلمانان است.

 


انسانها هرگز به اندازه ای که با مفاهیم دینی توجیه شده باشند، شرارت را به کمال و با لذت انجام نمیدهند.

پاسکال

پیشگفتار

ممکن است شما از برگ جنایات اسلامگرایان به این برگ آمده باشید، در این صورت ممکن است یک یا چندتا از فیلمهای سر بریدن اسلامگرایان را دیده باشید. اگر ندیده اید به شما توصیه میکنیم حداقل یکی دو تا از این فیلمها را ببینید (البته اگر با دیدن صحنه های بسیار خشن سر بریدن انسانها مشکل روانی یا جسمی برای شما پیش نمی آید)، بعنوان مثال دو فیلم سر بریدن و کتک زدن سربازان روسی توسط اسلامگرایان و همچنین سر بریدن کارگران عراقی توسط اسلامگرایان را به شما توصیه میکنیم. معمولا بعد از دیدن این فیلمهای هولناک نخستین پرسشی که برای آدمها مطرح میشود این است که این جانوران چرا اینگونه بی رحمانه سر انسانها را از تنشان در حالی که الله اکبر میگویند جدا میکنند؟ تصاویر وحشتناکی هستند، مگر نه؟

در برخی از این فیلمها وقتی سر شخصی را از تنش جدا میکنند آیاتی از قرآن را نیز تلاوت میکنند، آیا اگر سر بریدن یک روش اسلامی باشد و این افراد به دلیل اسلامگرا بودنشان و اینکه از اسلام پیروی میکنند اینگونه جانورخویانه سر انسانها را از تنشان جدا بکنند، شما حاضرید که دین اسلام را دنبال کنید؟ لحظه ای درنگ کنید و به این مسئله بطور جدی فکر کنید. آیا شما میتوانید هوادار دینی باشید که در آن سر انسانها را میتوان در شرایطی از تنشان جدا کرد؟

امیدوارم پاسخ شما منفی باشد، و اسلام آنچنان انسانیت شما را از بین نبرده باشد که پاسخ مثبت به این پرسش دهید. بیشتر مسلمانانی که این تصاویر وحشتناک را میبینند شگفت زده از خود میپرسند مگر ممکن است اسلام چنین چیزی را قبول داشته باشد؟ خوشبختانه بیشتر انسانها وقتی با این پرسش روبرو میشوند میگویند اگر اسلام واقعا چنین کاری را تایید کرده باشد من هرگز دیگر خود را مسلمان نخواهم خواند، و این از خوی انسانی است که از هر انسانی میتوان آنرا انتظار داشت.

حال پرسش  اصلی این است، آیا اسلام اینکار را تایید کرده است؟ اگر شما نیز بدنبال پاسخ مناسبی به این پرسش بسیار مهم هستید، به جای درستی آمده اید. شاید برای مسلمانانی که تابحال قرآن نخوانده اند و یا به مرور تاریخ و زندگی پیامبر اسلام و اطرافیانش نپرداخته اند بسیار غیر قابل تصور باشد که چنین کارهای وحشتناکی در دینشان وجود داشته باشد و یا اینکه پیامبرشان آن کارها را انجام داده باشد. همینطور برای غیر مسلمانان نیز عجیب خواهد بود که چگونه ممکن است دومین دین بزرگ جهان چنین کار وحشیانه ای را تایید کرده باشد و حتی پا را فرا تر گذاشته و دستور سر بریدن به مسلمانان داده باشد، زیرا بیشتر مردم از یک دین انتظار دارند که انسانیت را تشویق کند نه سر بریدن را.

متاسفانه باور بیشتر مردم نسبت به اسلام باوری واقعی نیست، آنها بدون اینکه در مورد اسلام مطالعه کرده باشند و یا اینکه با آن آشنایی واقعی داشته باشند هرچیز که خوب است را به اسلام نسبت میدهند و آنرا از همه زشتی ها بری میدانند. در این نوشتار اما گوشه ای از چهره ای مستند و واقعی و تاریخی از اسلام را که معمولاً از دید عوام و ناآگاهان نسبت به اسلام پنهان میماند به شما نشان داده خواهد شد و به شما اثبات خواهد شد که سر بریدن یک کار صد درصد اسلامی است و اگر پاسخ شما به پرسشی که بالاتر مطرح کردیم منفی بوده باشد شما باید اصولا بعد از آگاهی از این پلیدی های اسلام، آنرا کنار بگذارید، یا با مسلمان ماندنتان، بر این جنایت و کار وحشتناک مهر تایید بزنید، انسانیت خود را زیر پا بگذارید و مسلمان بمانید.

سر بریدن در قرآن

قرآن کتابی است پر از آیاتی که در آنها دستور جنگ و قتال و قتل و کشتار به مسلمانان داده میشود. برای کسانی که تابحال قرآن را نخوانده اند، یا آنرا تنها به عربی خوانده اند و معنی آنرا به زبان مادریشان درک نکرده اند شاید این مسئله خیلی عجیب و باورنکردنی به نظر برسد. برای هیچ انسان انسانگرایی قابل قبول نیست که خدا در صورتی که وجود داشته باشد اینقدر بخواهد انسانها را به جان هم بیاندازد و به یک عده از آنها دستور بدهد که عده ای دیگر را بکشند. اگر تابحال آیات قتل و جنایت قرآن که ما نام آنها را آیات جنایی گذاشته ایم را نخوانده اید، اکنون وقت آن است که با این آیات آشنا شوید، برای سیاهه ای کامل از این آیات به بخشی از تارنمای زندیق با فرنام آیات جنایی قرآن» مراجعه کنید.

البته ما در اینجا نمیخواهیم در مورد تمامی آیات جنایی قرآن صحبت کنیم، در اینجا فقط آیاتی را که مربوط به سر بریدن میشوند یاد آور خواهیم شد. به آیه زیر توجه کنید:

سوره محمد آیه 4

فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ یَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ.

چون با کافران روبرو شدید، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکندید، اسیرشان کنید و سخت ببندید. آنگاه یا به منت آزاد کنید یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پایان آید. و این است حکم خدا. و اگر خدا میخواست از آنان انتقام میگرفت، ولی خواست تا شمارا به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل نمیکند.

زدن گردن کافران به چه معنی است؟ در این آیه به صراحت آمده است که حکم خدا، زدن گردن کافران یا بعبارت دیگر همان بریدن سر آنان است. آیا شما به چنین خدایی باور دارید؟ ممکن است بگویید باید دید معنی کافر چیست، معنی کافر را میتوانید در نوشتاری با فرنام خوب شما باید ببینی کافر یعنی چی!» بخوانید تا مطمئن شوید معنی کافر چیزی را از زشتی این آیه تغییر نمیدهد.

ممکن است بگویید این آیه دارد در مورد جنگ صحبت میکند، درست است! اما در اسلام دو نوع جنگ وجود دارد، به یکی جهاد ابتدائی میگویند و به دیگری جهاد دفاعی. در جهاد ابتدائی مسلمانان به سایر کشورها حمله میکنند، مانند مسلمانان اولیه که در زمان عمر و به م و تایید امام علی به ایران حمله کردند، یا خود پیامبر اسلام که به سایر قبایل حمله میکرد. بنابر این، در حالت جنگ بودن زیاد چیزی را تغییر نمیدهد، اگر مسلمانان مجاز باشند که به نامسلمانان (کافران) حمله کنند، درست مانند این است که اجازه داشته باشند سر آنها را ببرند. اگر فکر میکنید جهاد تنها یک چیز دفاعی است، سخت در اشتباه هستید، برای اثبات اینکه جهاد تنها دفاعی نیست به نوشتاری با فرنام سفسطه در مورد آیات جنایی قرآن، که این آیات جنبه دفاعی دارند!» مراجعه کنید. از این گذشته این فیلم نیز در زمان جنگ گرفته شده است، آیا به نظر شما بریدن سر انسانها در شرایط جنگی عادلانه و انسانی است؟

اگر همان آیه اولی کافی نیست برای اینکه شما قبول کنید سر بریدن سنتی کاملاً اسلامی و روشی اسلامی برای روبرو شدن با غیر مسلمانان است، به آیه دیگری نگاه کنید،

سوره الانفال (غنایم جنگی) آیه 12 صفحه 179

إِذْ یُوحِی رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّی مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ.

و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید.

برای چه باید بر گردن کافران زد، یا بعبارت دیگر سر آنها را برید و از تنشان جدا کرد؟ مگر کافران چه جرمی را مرتکب شده اند که باید شمشیر را بر گردن آنها گذاشت و سرشان را از تنشان جدا کرد؟ پاسخ این پرسش را در آیه بعدی بیابید،

سوره الانفال (غنایم جنگی) آیه 13 صفحه 179

ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَآقُّواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن یُشَاقِقِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ.

زیرا با خدا و پیامبرش به مخالفت برخاستند و هر که با خدا و پیامبرش ، مخالفت ورزد ، بداند که عقوبت خدا سخت است.

دلیلش را متوجه شدید؟ چون کافران با خدای اسلام و پیامبرش به مخالفت برخاستند! یعنی اگر کسی به مخالفت با اسلام برخیزد باید گردن او را زد و انگشتانش را قطع کرد. شاید در اینجا شما در حالتی نباشید که بتوان با شما شوخی کرد، اما پرسشی که اینجا مطرح است این است که آیا باید اول گردن کافران را زد بعد انگشتانشان را قطع کرد یا اول انگشتانشان را قطع کرد بعد گردنشان را زد؟

یکبار دیگر به آیه 13 ام سوره انفال نگاه کنید، آیا یک دین میتواند فاشیست تر از این باشد که بگوید چون افرادی مخالف آن دین هستند شایسته این هستند که سرشان بریده شود و انگشتانشان قطع شود؟ آیا در شأن شما است که چنین دینی را برگزیده باشید؟ از دیدن این فیلم چه احساسی به شما دست داد؟ آیا شاد و آرام شدید؟ اگر این فیلم شما را شاد و آرام نکرده است بدانید که مسلمان خوبی نیستید، زیرا بریده شدن سر کافران و قطع شدن دستهای آنها باید از نظر قرآن شما را شاد و آرام کند. باور نمیکنید؟ آیه 10 ام همین سوره را بخوانید،

سوره الانفال (غنایم جنگی) آیه 10 صفحه 179

وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ

و آن کار را خدا جز برای شادمانی شما نکرد و تا دلهایتان بدان آرام گیرد و یاری تنها از سوی خداست که او پیروزمند و حکیم است

حالا باور کردید که مسلمان خوبی نیستید؟ اگر استعداد مسلمان بودن را داشتید باید از دیدن این صحنه ها شاد میشدید و دلتان آرام میشد، یکبار دیگر آیات 10 تا 13 سوره انفال را بخوانید، یا اصلاً یکبار سوره انفال را از اول تا آخرش بخوانید، ممکن است انسانیت شما از مسلمانیتان بیشتر باشد، در این صورت نباید بیش از این ننگ مسلمانی را بخود بخرید. بعید است این جانور خویی و درندگی برازنده هیچ انسان بالغ، عاقل و غیر بیماری که در قرن 21 ام زندگی میکند باشد.

شاید بپرسید که کدام کافران باید سرشان بریده شود؟ قرآن مسلمانان را به جنگ با کدام انسانها تشویق میکند؟ بنابر باور بیشتر علمای اسلام، سوره توبه آخرین دستور العمل رفتار مسلمانان با نامسلمانان را داده است، به آیه 29 سوره توبه دقت کنید.

سوره توبه آیه 29 صفحه 192

قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ.

با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند جنگ کنید، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.

نتیجه منطقی این است که از نظر اسلام نه تنها بریدن سر کسانی که خدا را قبول ندارند، و کسانی که قیامت را قبول ندارند، و مسیحیان و یهودیانی که قوانین اسلامی را نمیپذیرند اشکالی ندارد بلکه جنگیدن با آنها از احکام اسلام است و بریده شدن سر آنها موجب شادمانی و آرامش دل مسلمانان راستین میشود. حال این کافران را باید در کجا یافت و کشت و سرشان را برید؟ پاسخ را در سوره توبه آیه 123 بیابید.

سوره توبه آیه 123

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلِیَجِدُواْ فِیكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ.

ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است!

کسانی که در این فیلمها سر میبریدند همان مسلمانان راستینی هستند که با قرآن و قوانین اسلامی آشنایی بیشتری از مسلمانان آماتوری که امیدواریم شما یکی از آنها باشید دارند. به همین دلیل است که سر کافرانی که نزدیکشان هستند را میبرند و الله اکبر میگویند و بعد هم شاد میشوند و به کار خود افتخار میکنند. در ادامه نشان خواهیم داد که سر بریدن در احادیث نیز وجود دارد و خود پیامبر اسلام و مسلمانان اولیه اینکار را میکرده اند.

آیا از این پس به قرآن باور خواهید داشت؟

سر بریدن در حدیث و تاریخ اسلام

بعد از اینکه دیدیم قرآن چگونه سر بریدن را قانونی و مجاز میداند و آنرا به مسلمانان تجویز میکند، بد نیست به تاریخ اسلام نگاه کنیم تا ببینیم آیا پیامبر اسلام و پیشوایان دینی همچون علی نیز به این کار دست میزده اند یا نه. سر بریدن آنقدر در بین مسلمانان رایج بوده است که نمونه آوردن را و انتخاب نمونه های مناسب را بسیار دشوار میکند، ما در اینجا تنها به چند مورد از ترور ها و یک مورد از قتل عامهای پیامر اسلام اشاره میکنیم.

مورد نخست، سفیان ابن خالد

سفیان ابن خالد رئیس یک قبیله است که برای دفاع از قبیله خود از تازش پیامبر اسلام اردوگاهی نظامی را ایجاد کرده بود. پیامبر اسلام با ترور او را میکشد.

در سال 625 میلادی. قبایل متعدد بنی لیحان پس از اینکه از قتلها و غارتهای متعدد مسلمانان رنج بردند، در کنار رئیس قبیله شان سفیان ابن خالد جمع شدند تا پیرامون مشکلاتی که مدام از طرف مسلمانان بر آنها وارد میشد با یکدیگر گفتگو کنند. جاسوسان محمد او را از این قضیه مطلع کردند. او عبدالله بن انیس، را دستور داد تا برود و خالد را بکشد. عبدالله به تنهایی نزد او رفت، و خود را داوطلبی برای جنگ با محمد معرفی کرد او (عبدالله) وقتی که به او نزدیک شد در حالی که کسی حضور نداشت، سرش (سر خالد را) برید و با خود حمل کرد. او فرار کرد و توانست خود را سالم به مدینه برساند و در مسجد مدینه به حضور محمد رسید. محمد به او خوش آمد گفت و او را از نتیجه کارش پرسید، عبدالله با نشان دادن سر قربانی اش پاسخ داد. محمد آنقدر از این پیروزی شاد شده بود که عصای خود را به او بخشید. و به او گفت این عصا در روز آخرت میان من و تو قرار میگیرد، براستی که افراد بسیار اندکی هستند که در آن روز چیزی خواهند داشت تا بر آن تکیه کنند. (1)

برای جزئیات و منابع بیشتر پیرامون قتل سفیان ابن خالد به نوشتاری با فرنام سفیان ابن خالد» مراجعه کنید.

مورد دوم، کنانه ابن ربیع

کنانه ابن ربیع رئیس یهودیان خیبر بود که در جنگ خیبر به دست مسلمانان اسیر میشود. پیامبر اسلام او را برای اینکه محل اختفای اموالش را فاش کند شکنجه میکند و او زیر همین شکنجه ها جان میدهد، پیامبر اسلام در همان شب در حالی که نزدیک 60 سال سن داشت با زن 17 ساله او، صفیه همبستر میشود.

بعد از اینکه محمد به استحکامات خیبر حمله برد و جمعیت را بطور ناگهانی (و نه از پیش مقرر شده) مورد حمله قرار داد، مسلمانان ساکنان زیادی را کشتند تا اینکه نهایتاً آنها تسلیم شدند. محمد به آنها اجازه داد که مکان زندگیشان را ترک کنند، اما آنها باید اموال خود را به فاتح این جنگ میدادند. در میان اسرا کنانه، رئیس یهودیان خیبر بود و عموزاده اش. محمد هردوی آنها را متهم به پنهان کردن گنجها و ثروتهای ثروتمندانشان کرد، بویژه گنجهای بنی نضیر، که او بواسطه ازدواج با صفیه رئیس دختر آن قبیله بدست آورده بود. محمد از او پرسید ظرفهای طلا کجا هستند؟، آن ظرفهایی که به مردم مکه قرضشان میدادی». آنها اعتراض کردند و گفتند که دیگر آن مالها را در اختیار ندارند. محمد گفت اگر شما آن مالها را داشته باشید، و از من مخفی کنید و من از این مسئله آگاه شوم، جان شما و جانهای خانواده هایتان را خواهم ستاند». آنها گفتند که اینگونه باشد. یک یهودی خائن جایی که قسمتی از گنجها در آن دفن شده بود را به محمد نشان داد. بعد از این اکتشاف کنانه به سختی شکنجه شد. بر روی سینه اش آتش گذاشتند و نفس او تقریبا بند آمده بود»، تا بلکه اعتراف کند که باقی گنجها را کجا گذاشته است. در این هنگام محمد دستور داد که سر آن دو را از گردنشان جدا کنند.

برای جزئیات و منابع بیشتر پیرامون قتل کنانه ابن ربیع به نوشتاری با فرنام کنانه ابن ربیع» مراجعه کنید.

مورد سوم نضر بن الحارث

نضر ابن حارث یکی از هم قبیله ای های محمد بوده است که با او همواره مخالفت میکرده است، او اشعاری که از ایرانیان آموخته بود را در مقابل قرآن محمد میسرود و با اینکار خشم محمد را برانگیخته بود. نضر در جنگ بدر به دست مسلمانان می افتد و محمد دستور میدهد امام علی او را از میان اسیران بیرون کشیده و سرش را ببرد.

او عبدالدر را در گروه مطمعون (مکّیانی که منابع غذایی را برای حج کنندگان فراهم میکردند نماینده میکرد، و قدرت قابل توجهی در مکه داشت. او مخالفتی شدید با پیامبر داشت، او پیامبر را تمسخر میکرد و وقتی که محمد از نابودی و سرنوشت تلخ ملت های کهن (عذابهای آسمانی در قرآن) سخن میگفت او  از بزرگی و شکوه پادشاهان ایران سخن میگفت. او همچنین محمد را محکوم میکرد که او تنها  از داستانها و افسانه های گذشته (اساطیر الاولین) یاد میکند و گفته میشود که دو آیه قرآن که دقیقا به همین مسئله اشاره میکنند (سوره انفال آیه 31 و المطففین 13) در مورد او آمده است. همچنین گفته میشود که قرآن به او بیش از هر کس دیگری از دشمنان پیامبر اشاره میکند، (سوره الانعام آیه 8 و 9، سوره الجاثیه آیای 6 تا 8) او در جنگ بدر شرکت کرد و جزو اسرای مشرکین بود. محمد او را شخصاً کشت و علی سرش را با یک ضربه شمشیرش از تنش جدا کرد، اما این واقعیت قابل مباحثه است زیرا یک حدیث میگوید که شدید ترین عذابها در قیامت برای ملعونینی است که پیامبری را کشته اند یا پیامبری آنان را کشته است. معتبر ترین نسخه از این ماجرا آن است که علی ابن ابیطالب او را با شکنجه پس از اینکه او را با بندی بسته  بود در مکانی که السفرا نامیده میشد کشت. (2)

برای جزئیات و منابع بیشتر پیرامون قتل نضر بن الحارث  به نوشتاری با فرنام نضر بن الحارث» مراجعه کنید.

مورد چهارم، قتل عام بنی قریظه

بنی قریظه نام یکی از قبایل یهودی ساکن مدینه بوده است، پیامبر اسلام آنها را بعد از جنگ خیبر بدون هیچ دلیلی محکوم به خیانت میکند و به آنها حمله کرده و بعد از اینکه آنها را مدتی محاصره میکند، باعث میشود تا علی و زبیر ابن عوام تمام مردان بالغ این قبیله را سر ببرند و جسد آنها را در گودالهایی که در وسط بازار مدینه کنده شده بود بیاندازند.

پس بفرمود تا در بازار مدینه خندقی فرو بردند (پیامبر به بازار مدینه که هم اکنون نیز در بازار مدینه در همان مکان است رفت و گودالهایی در آنجا حفر کردند) و  جهودان بنی قریظه را یک یک می آوردند و گردن میزدند و در آن خندق می انداختند، تا نهصد مرد از ایشان گردن بزدند. و بعد از این حیی ابن اخطب را بیاوردند که در یهود هیچ کس از وی مهتر(شریفتر، در مقام بالاتر) نبود و دشمنی عظیم تر از وی نبود پیغمبر را، علیه السلام، و از همه لشکر انگیزتر و در غزو خندق بیشتر تحریض (دشمنان را بر علیه مسلمانان تحریک) نمود، چون او (در حالیکه عبایی که با تصاویر شکوفه ها تزیین شده بود را بر تن داشت و همه جای آنرا سوراخهایی به اندازه انگشت کرده بود تا مسلمانان این لباس را بعنوان غنیمت از او نستانند، و در حالی که دستانش را به گردنش بسته بودند) را پیش سید، علیه السلام، آوردند، دستهای وی بازکردند که بسته بودند گفت: یا محمد، هیچ پنداشت نمی کنم که با تو خصمی نکرده ام و آنچه جهد و جد بود بجای آوردم و در عداوت تو هیچ فرو نگذاشته ام (اصلاً از دشمنی با تو پشیمان نیستم)، لکن هرکی خدای تعالی در حق وی تقدیر خذلان کرده باشد، هر آینه مخذول بود (هرکس خدا را خوار کند، خدا نیز او را خوار خواهد کرد) و من از آن نمیترسم که تو مرا بکشی، که بنی اسرائیل همه بدین راه رفته اند و هیچ یک بمرگ خود نمرده اند (و کشته شدن و قتل عام شدن یهودیان برای ایشان از پیش گزارش شده است). و لفظ حیی بن اخطب که با سید علیه السلام کرد این بود: اما والهه ما لمت نفسی فی عداوتک، و لکنه من یخذل الله یخذل. پس او را  نیز بکشتند (درحالی که نشسته بود گردنش را قطع کردند).  (3)

برای شرح کامل جزئیات ماجرای قتل عام بنی قریظه و اسناد تاریخی بیشتر به بخشی با فرنام در ماجرای بنی قریظه واقعا چه اتفاقی افتاد؟» مراجعه کنید.

با مطالعه تاریخ میتوان دریافت که گویا یکی از تخصص های امام علی سر بریدن بوده است، بعنوان مثال

  • امام علی و یارانش در یک روز، 2500 نفر از خاندان (ازد) را سر بریدند، به نحوی که کسی زنده نماند تا دیگری را دلداری دهد. (مروج الذهب جلد اول ص 729).
  • امام علی در نبردی به نام (لیله الحریر) چیزی بالغ بر 500 تا 900 تن را کشت. (منتهی الامال، جلد اول، ص 153).
  • عبد الله خررمی با 70 نفر از همراهانش از بیم جان به دژی پناه برد. به دستور امام علی، دژ به آتش کشیده شد که در جریان آن تمامی این افراد زنده زنده در آتش سوختند، بطوری که بوی گوشت بریان شده این انسانهای نگون بخت در هوا پخش و مردم را آزار داد. (علی مرزی نامتنهای ، حس صدر، ص 199).
  • بعد از مرگ محمد پیامبر اسلام عده ای از مردم قبایل از اسلام برگشتند و عوامل پیغمبر اسلام را کشتند، و از شادی مرگ محمد به نشان گفتند که دستهای خود را حنا بگذارند (قصص النیا نیشابوری ص 455)  ابوبکر، عمر و علی بفوریت دستور دادند که هرکه که از دین برگشته گردن زنند و با آتش بسوزانند و زن و بچه اشان را به اسارت برند (تاریخ طبری جلد 4 ص 1379، 1380، 1394 و 1407 و جلد 6 ص 2420 و 2665).
  • شاعری بنام (حویرث بن نقیذ) که با سخنان شیوا و افشاگرایانه خود موجبات اذیت و آزار محمد پیامبر خدا را بر انگیخته و همچنین شتر دختران محمد، فاطمه و ام کلثوم را رم داده بود به فرمان محمد رسول خدا و توسط علی امام اول شیعیان در جریان یک توطئه به قتل رسید (طبری ج 3 ص 18 و سیره ابن هشام ج 2 ص 273).
  • امام علی شاهرگ مردانی را برید و بمانند مرغان نیم بسمل آنان را در بیابان رها کرد تا با شکنجه بمیرند (امام علی عبد الفتاح جلد 5 ص 27).
  • پس از شکست ائیل، محمد پیامبر اسلام به علی دستور داد که نضر پسر حارث را سر بریدند. همینطور در منطقه ای دیگر به نام الظیه از میان اسرا، عقبه پسر ابی معیظبدستور محمد و بدست علی سر بریده شد. (منتهی الامال جلد اول ص 57).
  • مردی به نام عتبه که بخاطر عدم پخش مساوی غنایم بین لشکر اسلام بصورت محمد تف کرده بود، بوسیله علی سر بریده شد (تاریخ طبری جلد 5 ص 1103).

برای مطالعه شیرینکاریهای بیشتری از امام علی به نوشتاری با فرنام کارنامه درخشان حضرت علی امام اول شیعیان.» مراجعه کنید.

ممکن است گفته شود سر بریدن در آن دوران به این دلیل صورت میگرفت که راه دیگری برای کشتن در جنگ وجود نداشت، و سر بریدن در همه جا رایج بود. اما این قضیه نمیتواند واقعیت داشته باشد، کشتن انسانها به روشهای مختلفی ممکن است، لازم نیست حتماً سر انسان کاملا از تنش جدا شود. هدف اسلامگرایان از سر بریدن همانگونه که هم اکنون نیز چنین است ایجاد رعب و وحشت در دل کافران و همچنین ایجاد آرامش و شادی در دلهای بیمار خودشان است.

نظر شما راجع به اشخاصی که در این فیلمها سر میبرند چیست؟ این همه منابع تاریخی از معتبر ترین کتابهای تاریخ اسلام همه و همه نشان میدهند که پیامبر اسلام نیز همانقدر انسان بوده است که اشخاصی که در این فیلمها سر میبرند انسان هستند. آیا چنین پیامبری را دنبال خواهید کرد؟ در تاریخ گزارش نشده است که محمد خود با دست خود سر کسی را بریده باشد، اما شاید در هیچ تاریخی نتوان شخصی را پیدا کرد که به اندازه امام علی با دست خود سر بریده باشد، براستی که او اگر رکورد دار تاریخ در سر بریدن نباشد جزو ده سر بر و گردن زن بزرگ تاریخ است، آیا شما به این دین و پیشوایان جانی اش باور دارید؟

نتیجه گیری

آشکار است که سر بریدن سنتی کاملاً اسلامی است، هم در قرآن به آن اشاره شده و از مسلمانان خواسته شده که سر ببرند، هم در حدیث. هم مسلمانان اولیه سر انسانها را از تنشان جدا میکردند و هم پیشوایان دین مانند پیامبر اسلام و امام علی، آیا شما واقعاً میتوانید برای این انسانها و این دین احترامی قائل باشید؟

حال تصمیم گیری با شما است، یا انسانیت و تمدن را انتخاب کنید یا اسلام و توحش را. یا سر بریدن را انتخاب کنید و پیامبر و امامی که همچون انسانهای جانور خویی که در این فیلم ها دیدید سر انسانها را میبریدند را دنبال کنید. اگر شما نیز همچون ما انسانیت را بر اسلام ترجیح میدهید، پیوستن شما را به اجتماع انسانگرایان سکولار تبریک میگوییم. اما اگر هنوز هم برای شما شکی باقیمانده است که باید اسلام را کنار بگذارید یا نه، از شما دعوت میکنیم از بخش ویژه باورمندان تارنمای زندیق دیدن کنید.

هرکس انسان را دوست دارد باید از اسلام متنفر باشد.

منابع

(1) Sir William Muir, Life of Mahomet,V III Chapter 15 page 200

(2) The Encyclopedia of Islam, New Edition, Vol. VII, 1993, p. 872

(3) سیرت رسول الله، ابن هشام پوشینه دوم برگ 757.


بول و غائط (ادرار و مدفوع) حیوانى كه انسان آن را وطى كرده، یعنى با آن نزدیكى نموده (یعنی انسان آنرا نکاحیده)، و گوسفندى كه استخوان آن از خوردن شیر خوك، محكم شده است نجس است.

animal

مسئله 351رساله آیت الله خمینی

اگر نعوذ بالله حیوانى را وطى كند یعنى با او نزدیكى نماید و منى از او بیرون آید غسل (غسل یک نوع شستشوست) تنها، كافى است. و اگر منى بیرون نیاید، چنانچه پیش از وطى وضو داشته باز هم غسل تنها كافى است، و اگر وضو نداشته، احتیاط واجب آن است كه غسل كند، وضو هم بگیرد.

مسئله 2631 رساله آیت الله خمینی

خوردن گوشت اسب و قاطر و الاغ مكروه است، و اگر كسى با آنها وطى كند، یعنى نزدیكى نماید، حرام مى‏شود، و باید آنها را از شهر بیرون ببرند و در جاى دیگر بفروشند.

donkey

مسئله 2632 رساله آیت الله خمینی

اگر با گاو و گوسفند و شتر نزدیكى كنند بول و سرگین آنها نجس مى‏شود و آشامیدن شیر آنها هم حرام است و باید بدون آن كه تاخیر بیفتد آن حیوان را بكشند و بسوزانند و كسى كه با آن وطى كرده، پول آن را به صاحبش بدهد، بلكه اگر به بهیمه دیگرى هم نزدیكى كند، شیر آن حرام مى‏شود.

boz


ملایان معتقدند در زمان غیبت امام زمان آنان جانشنین وی و در نتیجه صاحب اختیار زمین و زمانند. امام زمان برای آنها باید حتما وجود داشته باشد تا بتوانند شغل و کسب و کاری داشته باشند. ولایت فقیه نیز کاملا مبتنی بر همین اندیشه است، اما آیا امام زمان حقیقت دارد؟

برای اینکه شخصی حقیقی باشد باید وجود داشته باشد و یکی از دلایلی عقلی که نشان میدهد شخصی وجود ندارد این است که او هرگز متولد نشده باشد. شرح شیوه تولد امام زمان در تاریخ شیعه بسیار مشکوک است. او از مادری بدنیا آمده است که هرگز وجود نداشته است. در داستان عجیبی که شبیه داستان سیندرلا است روزی امام حسن عسکری به یکی از یاران خود بشر بن سلیمان برده فروش میگوید:

منتهی الآمال شیخ قمی باب چهاردهم

من تو را اختیار میكنم و مشرف میگردانم بتفصیلی كه بسبب آن بر شیعیان سبقت گیری در ولایت ما و تو را برازهای دیگر مطلع میگردانم و بخریدن كنیزی میفرستم ، پس نامه پاكیزه نوشتند بخط فرنگی و لغت فرنگی و مهر شریف خود بر آن زدند و كیسه زری بیرون آوردند كه در آن دویست و بیست اشرفی بود ، فرمودند بگیر این نامه و زر را و متوجه بغداد شو و در چاشت فلان روز بر سر جسر حاضر شو چون كشتیهای اسیران بساحل رسد جمعی از كنیزان در آن كشتیها خواهی دید و جمعی مشتریان از وكیلان امراء عباسی و قلیلی از جوانان عرب خواهی دید كه بر سر اسیران جمع خواهند شد ، پس از دور نظر كن به برده فروشی كه عمرو بن یزید نام دارد و در تمام روز تا هنگامیكه از برای مشتریان ظاهر سازد كنیزكی را كه فلان و فلان صفت دارد و تمام اوصاف او را بیان فرمود جامه حریر آكنده پوشیده است و ابا و امتناع خواهد نمود كنیز از نظر كردن مشتریان و دست گذاشتن ایشان به او ، و خواهی شنید كه از پس پرده صدای رومی از او ظاهر میشود . پس بدانكه بزبان رومی میگوید : وای كه پرده عفتم دریده شد ،پس یكی از مشتریان خواهد گفت كه من سیصد اشرفی میدهم بقیمت این كنیز ، عفت او در خریدن ، مرا راغبتر گردانید . پس آن كنیز بلغت عربی خواهد گفت به آن شخص كه : اگر بزی حضرت سلیمان بن داود ظاهر شوی و پادشاهی او را بیابی من بتو رغبت نخواهم كرد مال خود را ضایع مكن و بقیمت من مده ، پس آن برده فروش گوید كه من برای تو چه چاره كنم كه به هیچ مشتری راضی نمیشوی و آخر از فروختن تو چاره ای …

باری این برده فروش همانند داستانهای نظامی گنجوی و هزار و یک شب برای خریدن آن برده همانگونه که امام گفته بود عمل میکند و طبیعتا امام همه چیز را نیز درست پیشبینی کرده بود و تمام اتفاقها همانطور که او گفته بود افتادند! این کنیز یا برده زن اینگونه خود را معرفی میکند:

منتهی الآمال شیخ قمی باب چهاردهم

من ملیكه دختر یشوعای فرزند قیصر پادشاه رومم و مادرم از فرزندان شمعون بن حمون بن الصفا وصی حضرت عیسی (ع) است ترا خبر دهم بامر عجیب : بدانكه جدم قیصر خواست كه مرا به عقد فرزند برادر خود در آورد در هنگامیكه سیزده سال بودم پس جمع كرد در قصر خود از نسل حواریون عیسی و از علمای نصاری و عباد ایشان سیصد نفر و از صاحبان قدر و منزلت هفتصد كس و از امرای لشگر و سرداران عسگر و بزرگان سپاه و سركرده های قبائل چهار هزار نفر ، و فرمود تختی حاضر ساختند كه در ایام پادشاهی خود به انواع جواهر مرصع گردانیده بود و آن تخت را بروی چهل پایه تعبیه كردند و بتها و چلیپاهای خود را بر بلندیها قرار دادند و پسر برادر خود را در بالای تخت فرستاد . چون كشیشان انجیلها را بر دست گرفتند كه بخوانند بتها و چلیپاها سرنگون همگی افتادن بر زمین و پاهای تخت خراب شد و تخت بر زمین افتاد و پسر برادر ملك از تخت بزیر افتاد و بیهوش شد و در آن حال رنگ های كشیشان متغیر شد و اعضایشان بلرزید ، پس بزرگ ایشان بجدم گفت : ای پادشاه ما را معاف دار از چنین امری كه بسبب آن نحوستهای روی نمود كه دلالت میكند بر اینكه دین مسیحی بزودی زائل گردد . پس جدم این امر را بفال بد دانست و گفت به علما و كشیشان كه این تخت را بار دیگر بر پا كنید و چلیپاها را بجای خود قرار دهید و حاضر

نمود و نحوست این برادر و آن برادر برابر بود و سر این كار ندانستند كه این را از سعادت سروری است نه نحوست آن دو برادر . مردم متفرق شدند و جدم غمناك بحرم یرای بازگشت و پرده های خجالت درآویخت ، چون شب شد بخواب رفتم در خواب دیدم كه حضرت مسیح و شمعون و جمعی از حواریین در قصر جدم جمع شدند و منبری از نور نصب كردند كه از رفعت بر آسمان سر بلندی میكرد و در همان موضع تعبیه كردند كه جدم تخت را گذاشته بود . پس حضرت رسالت پناه محمد ص» با وصی و دامادش علی بن ابی طالب (ع) و جمعی از امامان و فرزندان بزرگواران ایشان قصر را بقدوم خویش منور ساختند پس حضرت مسیح بقدوم ادب از روی تعظیم و اجلال باستقبال حضرت خاتم الانبیاء ص» شتافت و دست در گردن مبارك آن جناب در آورد پس حضرت رسالت پناه ص» فرمود كه یا روح الله آمده ایم ملیكه فرزند وصی تو شمعون را برای اسین فرزند سعادتمند خود خواستگاری نماییم.

ملایان بافنده این داستان توضیحی در مورد اینکه این کدام پادشاه روم است که باید از او در تاریخ اروپا نیز یادی شده باشد توضیحی ندارند. باری این کنیز را برای امام میخرند و امام یکشبه او را باردار میکند:

منتهی الآمال شیخ قمی باب چهاردهم

پس در خدمت آن جناب نشستم تا وقت غروب آفتاب پس صدا زدم بکنیز خود که بیاور جامه های مرا تا بروم ، حضرت فرمود ای عمه امشت نزد ما باش که در این شب متولد می شود فرزند گرامی که حق تعالی باو زنده می گرداند زمین را بعلم و ایمان و هدایت بعد از آنکه مرده باشد بشیوع کفر و ضلالت گفتم از کی بهم می رسد ای سید من و من در نرجس هیچ اثر حملی نمی یابم فرمود که از نرجس بهم می رسد نه از دیگری.

پس جستم پشت و شکم نرجس را ملاحظه کردم هیچگونه اثری نیافتم پس برگشتم و عرض کردم حضرت تبسم فرمود و گفت چون صبح می شود اثر حمل بر او ظاهر خواهد شد و مثل مادر موسی است که تا هنگام ولادت هیچ تغییری ظاهر نشد و احدی بر حال او مطلع نگردید زیرا فرعون شکم ن حامله را می شکافت برای طلب حضرت موسی و حال این فرزند نیز در این امر شبیه است

همانطور که میبینید نویسنده این داستان هنوز داستان تمام نشده در جمله آخر دفاع از این حماقت و دروغ بزرگ را شروع میکند، و برای اینکه حتی مخاطب شیعه خود هم زمانی پس از شنیدن این داستان به خردگرایی نیافتد خودش بلافاصله یادآور میشود که موسی هم همینطوری متولد شده پس کاملا منطقی است که چون او اینگونه متولد شده باشد این نیز شده. حال آنکه حتی توضیح نمیدهد از کجا میداند که موسی چگونه متولد شده، ولی به هر حال توضیح میدهد که امام زمان در نهایت متولد میشود:

منتهی الآمال شیخ قمی باب چهاردهم

حضرت فرمود که حمل ما اوصیای پیغمبر در شکم نمی باشد و در پهلو می باشد و از رحم بین نمی آید بلکه از را ن مادران فرود می آئیم زیرا که نور حق تعالی ایم و نجاست را از مادر وا گردانیده است، حکیمه گفت که بنزد نرجس رفتم و این حال را باو گفتم ، گفت ای خاتون هیچ اثری در خود مشاهده نمی نمایم ، پس شب در آنجا ماندم و افطار کردم و نزدیک نرجس خوابیدم و در هر ساعت از او خبر می گرفتم و او بحال خود خوابیده بود هر ساعت حیرتم زیاد می شد و این شب بیش از شبهای دیگر بنماز و تهجد برخاستم و نماز شب ادا کردم چون بنماز وتر رسیدم نرجس از خواب جست و وضو ساخت و نماز شب را بجای آورد چون نظر کردم صبح کاذب طلوع کرده بود ، پس نزدیک شد شکی در دلم پدید آید از وعده ای که حضرت فرموده بود نا گاه حضرت امام حسن (ع) از حجره خود صدا زد که شک مکن که وقتش نزدیک رسیده . پس در آن وقت در نرجس اضطراب مشاهده کردم پس او را در بر گرفتم و نام الهی را بر او خواندم باز حضرت صدا زدند که سوره انا انزلناه فی لیله القدر را بر او بخوان پس از او پرسیدم که چه حال داری گفت ظاهر شده است آنچه مولایم فرمود پس چون شروع کردم بخواندن سوره (انا انزلناه فی لیله القدر) شنیدم که آن طفل در شکم مادر من همراهی می کرد در خواندن و بر من سلام کرد ، من ترسیدم پس حضرت صدا کرد که تعجب مکن از قدرت حق تعالی که طفلان ما را بحکمت گویا می گرداند و ما را در بزرگی حجت خود ساخته است در زمین پس چون کلام حضرت امام حسن ع» تمام شد.

ماجرا به اینجا ختم نمیشود، سپس مرغان از آسمان می‌آیند و حضرت را به مهد کودک میبرند و بعدا بر میگردانند. روشن شد که مادر امام زمان، ازدواج او با امام حسن عسکری، باردار شدن او، بدنیا آمدن او بسیار افسانه ای هستند. در همین ماجرا چندین معجزه اتفاق افتاده است خود پیامبر اسلام اگر اینقدر معجزه داشت تمام دنیا را مسلمان میکرد. ولی یاوه بافی برای دست توانای ملایان شیعه که به امام زمانی نیاز دارند خرجی ندارد و شیعیان بجای اینکه از او پرس و جو کنند از او میپرسند آیا امام زمان زن و خانواده دارد؟ ملایان کوهی از اراجیف و اباطیل را برای امام زمان ساخته تا هرچه بیشتر او را مرموزتر کنند. مثلا میگویند نام او محمد است و این یک راز است که در زمان غیبت مخفی است و نباید بیان شود،‌ در حالی که در کتابها نام او را آشکار مینویسند.

حال با توجه به اینکه امام زمان اینگونه متولد شده است آیا میتوان گفت او واقعا وجود داشته است؟ بلی تنها در صورتی که بوسیله امواج الکترومغناتیسی یا آموزه های علمی بخشهای مهمی از مغزمان را غیر فعال کرده باشیم.

آیا می‌دانید که:

  • نحوه تولد امام زمان، ماجرای کامل شیوه بدنیا آمدن مهدی از نظر شیعه است. بررسی شیوه تولد امام زمان به روشنی نشان میدهد که او هرگز شخصی تاریخی نیست و امام زمان همانطور که به نظر هم میرسد شخصیتی افسانه ایست.
  • شیعه گری و امام زمان،‌ کتابیست از دکتر مسعود انصاری که بخش دوم آن بطور کامل در مورد امام زمان است. سرگذشت راستین امام حسن عسکری، علائم ظهور امام زمان، دجال و الاغش، ظهور مهدی، اقدامات مهدی پس از به قدرت رسیدن، مرگ مهدی و پایان سلطنت او از جمله مباحث این کتاب مستند است.
  • شیعه علوی شیعه صفوی، تشیع بگونه ای که امروز میشناسیم با تشیعی که در دوره های آغازین اسلام شکل گرفت تفاوتهای بنیادین دارد. علی شریعتی در این کتاب بگونه ای مفصل به ریشه های بسیاری از باورهای مردم شیعه امروزی میپردازد و نشان میدهد که بسیاری از آنها از زمان صفویه شکل گرفته اند.

سخنان و احادیث از امام زمان:

از یاوه‌نامه:

 

  • تردید در مورد امام زمان - امام صادق میگوید در ولادت امام زمان شک و تردید خواهد شد. در اینکه مادر او که بوده و چگونه متولد شده. ولی بجای ارائه استدلال و دلیل و مدرک به یک دعای جدید برای عدم تشکیک در مورد امام زمان معرفی میکند و میگوید این وِرد را بخوان که وجود امام زمان برایتان اثبات شود!
  • پنجمین فرزند هفتمین - عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عِیسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِى أَدْیَانِكُمْ لَا یُزِیلُكُمْ عَنْهَا أَحَدٌ یَا بُنَیَّ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ حَتَّى یَرْجِعَ عَنْ … به خواندن پنجمین فرزند هفتمینادامه دهید →
  • سختیه نگه داشتن دین در زمان غیبت امام زمان - امام صادق میگوید دین داشتن در زمان غیبت امام زمان بسیار دشوار است و سپس توصیه میکند که همه به دین خود بچسبند.
  • چه کسی اسم امام زمان را میبرد؟ - نام امام زمان در احادیث همانند پیامبر اسلام محمد خوانده شده است. ملایان میگویند بیان این نام کار درستی نیست اما در کتابهایشان این مینویسند. در واقع حرف مگوست!
  • امام زمان و پشم سبز - آیا میدانستید از زیر گلوی امام زمان تا زیر نافش در کودکی پشم سبزی روییده بود؟
  • ترس امام زمان از کشته شدن - در دیدگاه امام صادق امام زمان به دلیل اینکه میترسد کشته شود غیبت کرده است. آیا امام زمان ترسو است؟
  • امام علی و امام زمان - سخنان امام علی در مورد امام زمان و اینکه او در هر زمانی در شهری بسر میبرد.
  • نامه های امام غایب - حسن بن عبدالحمید گوید: درباره حاجز (بن یزید) بشك افتادم (كه آیا او هم از وكلاء امام عصر علیه السلام است یا نه ؟) و مالى جمع كردم و به سامره رفتم ، نامه ئى به من رسید كه : ((درباره ما شك روا نیست و نه درباره كسى كه بامر ما جانشین ما مى … به خواندن نامه های امام غایبادامه دهید →
  • ظهور ی امام زمان - امام زمان چگونه ظهور میکنند؟‌ بصورت عریان.
  • دیدار شاه با امام زمان و حضرت عباس - چه کسانی با آمام زمان دیدار کرده اند؟‌ یکی از آنها محمد رضا شاه پهلوی بود که در

 

زندگینامه زمان

القاب و صفات زمان:

لقبش مهدی و کنیه اش ابوالقاسم است.

میلاد زمان:

در افسانه های شیعه در ۱۵ شعبان سال ۲۵۵ هجری در سامراء‌ از مادرش نرجس متولد شد.

ن زمان:

آیا امام زمان ازدواج کرده است؟ علما در مورد این پرسش در چند دسته اند، علمای سکولار نیز در این زمینه نظریات متعدد دارند از جمله اینکه بسیاری ادعای دیدن او را کرده اند. ولی کسی تابحال ادعای آمیزش جنسی با امام زمان نکرده است. لذا نمیتوان گفت او همسری دارد. باید همچنین توجه داشت که پس از برافتادن برده داری در تمام دنیا امام یکی از شیوه های اصلی تماس جنسی مورد علاقه امامت را یعنی خرید برده را از دست داده است. اما از آنجا که امام در میان مردم است و اگر ازدواج نکند یا باید جلق بزند یا نداشته باشد علما با یکدیگر بر سر این قضیه مهم قرنها بحث و مجادله کرده اند که نظرت آنها به دلیل وجود نداشتن امام زمان دارای اهمیتی نیست ولی خواندن آنها میتواند جنبه تفریحی آموزشی داشته باشد.

فرزندان زمان:

آیا امام زمان فرزندی دارد؟‌ امام زمان چون وجود نداشته است طبیعتا از او فرزندی بجا نمانده. اما اگر خزعبلات شیعه درست باشد و زن یا نی داشته باشد آنگاه ممکن است فرزندانی نیز داشته باشد.

بردگان زمان:

امام زمان تنها امامی است که در تاریخ برده ای نداشته. البته او بنا بر اباطیل شیعه برده زاده است. اما اگر امامت او حقانیت داشته باشد که ندارد، آنگاه با توجه به اینکه در برخی احادیث او در جزیره ایست یا دستکم در این چند صد سالی که زندگی کرده است ممکن است در گوشه  ای دور دست برای خود لانه ای درست کرده باشد ممکن است پیش از برافتادن برده داری ایشان چند برده را در آنجا مخفی کرده باشد و با آنها همچنان جماع و جفت گیری داشته باشد.

میلاد زمان:

در افسانه های شیعه در ۱۵ شعبان سال ۲۵۵ هجری در سامراء‌ از مادرش نرجس متولد شد.

مرگ زمان یا و قبر یا حرم او:

آیا امام زمان کشته میشوند؟‌ بله به گفته بسیاری از کوچک مغز ترین علمای شیعه او به دست یک زن سیبیلوی ایرانی کشته خواهد شد. او تنها امامی نیست که به دست یک زن کشته میشود. چند تن از ۱۴ تازی دیگر نیز بدست ن خود کشته شده اند.

پاسخ به پرسشهای دینی در مورد امام زمان:

آیا امام زمان حقیقت دارد؟

خیر چون وجودش هم موهوم است حتی نمیتوان گفت چنین فرزندی از امام زکی وجود داشته است چه برسد به اینکه او امام باشد. امام زمان از نظر وجود شبیه خدا، جن، فرشته، و غیره است نه شبیه محمد و علی.

آیا امام زمان با شمشیر میجنگد؟

بله ولی این شمشیر ممکن است از نوع سخنگو یا از نوع لیزری مانند شمشیر اون دوستمون در فیلم جنگ ستارگان باشد نه وما یک شمشیر معمولی. ممکن است از خودش گلوله شلیک کند. ممکن است بمب هیدروژنی پرتاب کند.

آیا امام زمان برادری دارد؟

خیر ولی یکی از عموهایش جعفر معتقد بود که پدر امام زمان کذاب است و او بجایزکی امام بوده است.

آیا تصویری از امام زمان وجود دارد؟

بله خود ما چند تصویر از او در دست تهیه داریم ولی تصویر مشخصی از او به رسمیت شناخته نمیشود. هرچند ویژگیهای صورت و بدن او با جزییات توصیف شده است. اما تصاویری از قاتلان امام زمان موجود است.

آیا امام زمان ما را دعا میکند؟

حضرت به دلیل ضیق وقت نمیتوانند تک تک شما را دعا کنند، حضرت گذاشته اند همش رو یکجا انجام بدن تموم بشه بره.

آیا ظهور امام زمان نزدیک است؟

بله خیلی نزدیک هست، البته ملایان همیشه میگفتند نزدیک بوده و همین فردا پس فرداست. آنها این را برای سرکیسه کردن مردم و همچنین مهم نشان دادن شغل خود انجام میدهند.

آیا امام زمان امسال ظهور میکند؟

بله احتمالش هست ولی حالا اگه نه امسال حتما همین چند سال آینده.

آیا ای نایب امام زمان است؟

بله چون این قضیه حساب و کتابی که ندارد.

آیا امام زمان از ما راضی است؟

از شما یک نفر نه بخاطر اونکاری که خودتون هم میدونید. برای کسب رضایت امام زمان مقداری پول به یک بدهید یا به او شام بدهید خیلی خوششان می‌آید از غذا.

آیا امام زمان مریض میشود؟

احتمالش هست چون بقیه امامان نیز مثل امام سجاد مریض میشدند. امام زمان بخصوص به دلیل عمر طولانیش بیشتر در معرض ویروس و باکتری قرار گرفته است. او احتمالا طاعون و ایدز و همه اینها که دوره هایی قربانی های زیادی گرفته اند را گرفته است. ولی به دلیل امام بودنشان زود خوب شده اند.

آیا امام زبان فارسی بلد است؟

بستگی دارد کجا زندگی کرده باشد. میدانیم امام زمان چند صد سال سن دارند بنابر این ممکن است در ابتدا بخصوص با توجه به اینکه ایران زیباتر از عربستان است در ایران زندگی کرده باشند. ولی احتمالش نیز هست که بعدها به غرب مسافرت کرده باشند و مثلا الان در هاوایی باشند و بعد از اینهمه سال فراموش کرده باشند. این است سن بالای امان نشان میدهد او احتمالا فارسی بلد است و این نیاز به استدلال دینی هم ندارد. در دیدگاه دینی امام زبان پاندایی و شیری و خرگوشی نیز میدانند چه برسد به پارسی.

زمان در ایران:

امام زمان در ایران بسیار موجود می‌باشد. برای توسل به مهدی میتوانید به مکانهای زیر مراجعه کنید:

  • ۳ مدرسه و دبیرستان (تهرانسر،‌ قم،‌ زاهدان)
  • ۲ دانشگاه و دانشکده (رفسنجان، تهران)
  • ۲ بیمارستان (تهران،‌ رشت)
  • ۵ خیابان، بزرگراه، میدان و… (تهران،‌ شیراز، مشهد، دماوند، اراک)

در ادبیات رایج ایران، وقتی می گویند کسی آخرِ چیزی است، یعنی در آن حیطه به آخرِ خط رسیده و کسی حرفه ای تر از او نیست. به همین دلیل وقتی مسلمین می گویند محمد آخرِ پیامبران است ، باید گفت بلی ، او آخرِ پیامبران و کلاش ها است ! براستی کسی که بتواند کتابی پر از ایراد و غلط را به عنوان معجزه به خورد ملت بدهد، کلاشی و پیامبری را به آخر رسانیده است !

 

برخی از مسلمین معتقدند محمد معجزه های را داشته است، و برخی دیگر معتقدند که خیر، معجزه محمد فقط قران است.

 

در جواب آن دسته ای  که معتقدند محمد معجزه داشته است، باید این سوال را مطرح کرد که آیا ممکن است محمد پیامبر، معجزه ای می داشته و در قران اشاره ای به آن نشده باشد؟! لذا براحتی می تواند نتیجه گرفت که محمد فاقد معجزه بوده است؛ البته در ادامه آیاتی از قران را ذکر می کنم که خواهید دید که محمد واقعا فاقد معجزه بوده است.

توجه شما را به این دو آیه جلب می کنم ، در آیه بیست و پنجم الانعام می خوانیم:

 

وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن یَرَوْاْ كُلَّ آیَةٍ لاَّ یُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ یُجَادِلُونَكَ یَقُولُ الَّذِینَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ﴿۲۵

 

و برخى از آنان به تو گوش فرا مى‏دهند و[لى] ما بر دلهایشان پرده‏ها افكنده‏ایم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینى [قرار داده‏ایم] و اگر هر معجزه‏اى را ببینند به آن ایمان نمى‏آورند تا آنجا كه وقتى نزد تو مى‏آیند و با تو جدال مى‏كنند كسانى كه كفر ورزیدند مى‏گویند این [كتاب] چیزى جز افسانه‏هاى پیشینیان نیست

 

در این آیه محمد به صراحت می گوید حتی اگر کافران معجزه نیز ببینند، ایمان نخواهد آورد، چرا که الله بر دل های آنها پرده افکنده و گوش های انها را کر کرده است.

 

نکته های ذیل با ی فکر به ذهن خواننده بی طرف،  متبادر می شود:

 

یک- مشخص است که محمد، هیچ معجزه ای ارایه نکرده بوده است، و محمد این آیه را در طی مجادله با اعراب آورده است، چه آنکه اعراب استدلال می کرده اند که پیامبران قبل ، همه معجزه داشته اند ، چرا محمد ناتوان از ارایه معجزه است ؟ در تاریخ امده که چند تن از سران مکه، به محمد می گفته اند اگر معجزه ای بیاوری ، ما فورا به تو ایمان خواهیم آورد.

 

دو- محمد چون ناتوان از ارایه معجزه بوده است، کتاب قران را به عنوان معجزه به اعراب معرفی کرده بوده است، اما اعراب می گفته اند این کتاب که چیز جدیدی ندارد، این کتاب افسانه ها و قصه های پیشینیان است ، این معجزه نیست. لذا این آیه نازل شده است و می گوید آنها حتی اگر معجزه هم ببیند، باز همین سخن را تکرار می کنند.

 

سه- محمد چون ناتوان از ادامه بحث منطقی با کافران بوده است، به یک کلک خنده دار و غیر منطقی متوسل می شود،  استدلال می کند الله بر دل کافران پرده افکنده است و گوش آنها را کرد کرده است تا معجزه محمد را(همان کتاب پر از ایراد قران را) را نبینند!

 

چهار-باید از الله پرسید خوب الله جان، مگر مریضی که بر دل ملت پرده می اندازی که هدایت نشوند، بعد برای هدایت آنها پیامبر می فرستی ؟! خوب آدم عاقل که این کار را نمی کند!

 

آیه بامزه بعدی، آیه پنجاه و نه الاسرا است، در این آیه می خوانیم:

 

وَمَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآیَاتِ إِلاَّ أَن كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَیْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآیَاتِ إِلاَّ تَخْوِیفًاو 

 

[چیزى] ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اینكه پیشینیان آنها را به دروغ گرفتند و به ثمود ماده‏شتر دادیم كه [پدیده‏اى] روشنگر بود و[لى] به آن ستم كردند و ما معجزه‏ها را جز براى بیم‏دادن [مردم] نمى‏فرستیم

 

 

نکته های زیر در این آیه نیز جالب توجه است:

 

– در این ایه ، الله و محمد در جواب کافرانی که از محمد معجزه می خواسته اند، می گوید ما قبلا به عنوان معجزه یک ماده شتر را برای قوم ثمود فرستادیم، اما این قوم ثمود، این شتر را کشتند، لذا دیگر الله معجزه صادر نمی کند

 

–  به دیگر عبارت، معدن و منبع معجزه های الله ، محدود بوده است و اکنون ته کشیده ! این آیه با صفات قادر مطلق بودن الله (که قران آنرا ذکر کرده است) ، در تناقض است.


– مگر نه اینکه مسلمانان معتقدند  که موسی ، عصایش را تبدیل به اژدها کرد ، چرا محمد ناتوان از ارایه چنین معجزه ای بود ؟! 


– لطفا برای من از معجزات مسخره ای مانند اینکه اگر تعداد حرف فلان را به حرف بهمان ضرب کنیم، عدد نور به دست می آید، ننویسید ! اینها معجزه نیست. معجزه چیزی است که ملموس باشد. چرا در خود قرآن ، گفته نشده چنین معجزه ای در قران هست یا پیامبر یا امامان چنین چیزی نگفته اند !؟ 

 

حال نکته مهم دیگری را در نظر بگیرید، قرآنی که معجزه محمد است، پر است از غلط؛ در قرآن هم غلط های املایی فراوان به چشم می خورد و هم از آن بدتر، غلط هایی را می بیینم که با واقعیت علمی در تناقض است. مثلا اینکه محمد ادعا می کرده  شهاب سنگ ها، تیرهایی است که الله به طرف شیطان پرت می کند(!)

در جمع بندی باید گفت :

 

بدوه هیچ شکی ، محمد آخرِ پیامبران و کلاش ها است، او موفق شده است که یک کتاب پر از ایراد را به عنوان معجزه خود قالب کند، در حقیقت نکته ضعف خود را (کتابی که پر از ایراد است) را به عنوان معجزه قالب کرده است.

البته لازم به یادآوری است، شیوه گسترش اسلام ، توسط محمد به این نحو بوده است که او به شمشیر متوسل می شده است، به مانند غده ای سرطانی از یک جمع کوچک شروع کرده و ذره ذره گسترش یافته است و بعد از قدرت گیری ، به جای بحث کردن، به کشتن مخالفین روی آورده است.

 

 

 

 

 

 

 

هموطن مسلمانم ، برای لحظه ای جرات به خرج بده و بیاندیش که چرا استاد محمد پیامبر ، (ورقه بن نوفل) تا آخر عمرش مسلمان نشد؟!


مساله 12 کتاب نکاح، تحریر الوسیله، آیت الله خمینی –

كسیكه زوجه اى كمتر از نه سال دارد وطى او براى وى جایز نیست چه اینكه زوجه دائمى باشد، و چه منقطع ، و اما سایر كام گیریها از قبیل لمس بشهوت و آغوش گرفتن و تفخیذ (بازی با ران) اشكال ندارد هر چند شیرخواره باشد، و اگر قبل از نه سال او را وطى كند اگر افضاء نكرده باشد بغیر از گناه چیزى بر او نیست ، و اگر كرده باشد یعنى مجراى بول و مجراى حیض او را یكى كرده باشد و یا مجراى حیض و غائط او را یكى كرده باشد تا ابد وطى او بر وى حرام مى شود، لكن در صورت دوم حكم بنابر احتیاط است و در هر حال بنا بر اقوى بخاطر افضاء از همسرى او بیرون نمى شود در نتیجه همه احكام زوجیت بر او مترتب مى شود یعنى او از شوهرش و شوهرش از او ارث مى برد، و نمى تواند پنجمین زن دائم بگیرد و ازدواجش آن زن بر او حرام است و همچنین سایر احكام ، و بر او واجب است مادامى كه آن زنده است مخارجش را بپردازد. هر چند طلاقش داده باشد، بلكه هر چند كه آن زن بعد از طلاق شوهرى دیگرى انتخاب كرده باشد كه بنابر احتیاط باید افضا كننده نفقه او را بدهد، بلكه این حكم خالى از قوت نیست ، و نیز بر او واجب است دیه افضا را كه دیه قتل است بآن زن بپردازد اگر آن زن آزاد است نصف دیه مرد را با مهریه ایكه معین شده و بخاطر عقد دخول بگردنش آمده به او بدهد، و اگر بعد از تمام شدن نه سال با او جماع كند و او را افضاء نماید حرام ابدى نمى شود و دیه بگردنش نمى آید، لكن نزدیكتر به احتیاط آن است كه مادامى كه آن زن زنده است نفقه اش را بدهد هر چند كه بنا بر اقوى واجب نیست.

مسئله ۲۴۱۰ در رساله آیت الله خمینی:

اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند و پیش از آنكه نه سال دختر تمام شود، با او نزدیكى و دخول كند، چنانچه او را افضا* نماید هیچ وقت نباید با او نزدیكى كند» تحریر الوسیله مسئله 12: كسیكه زوجه اى كمتر از نه سال دارد وطى او براى وى جایز نیست چه اینكه زوجه دائمى باشد، و چه منقطع ، و اما سایر كام گیریها از قبیل لمس بشهوت و آغوش گرفتن و تفخیذ** اشكال ندارد هر چند شیرخواره باشد، و اگر قبل از نه سال او را وطى كند اگر افضاء نكرده باشد بغیر از گناه چیزى بر او نیست ، و اگر كرده باشد یعنى مجراى بول و مجراى حیض او را یكى كرده باشد و یا مجراى حیض و غائط او را یكى كرده باشد تا ابد وطى او بر وى حرام مى شود، لكن در صورت دوم حكم بنابر احتیاط است و در هر حال بنا بر اقوى بخاطر افضاء از همسرى او بیرون نمى شود در نتیجه همه احكام زوجیت بر او مترتب مى شود یعنى او از شوهرش و شوهرش از او ارث مى برد…» *افضاء یعنی یکی شدن مجرای حیض و غائط

*افضا،  هر دو راه زن که پیش و پس است یکی گردانیدن (فرهنگ دهخدا)

**تفخیذ یعنی شهوت رانی کردن با ران.


امام حسن:

عثمان بن عبدالرحمن نیز روایتی چنین دارد با این افزایش که گوید :

حسن به معاویه درباره صلح نامه نوشت و امان خواست وی به حسین و عبدالله بن جعفر گفت : به معاویه درباره صلح نامه نوشته ام. » حسین گفت : ترا به خدا قسم میدهم که قصه معاویه را تایید نکنی و قصه علی را تکذیب نکنی» حسن بدو گفت : خاموش باش که من کار را بهتر از تو میدانم» گوید : و چون نامه حسن بن علی علیه السلام ، به معاویه رسید عبدالله بن عامر و عبدالرحمان بن سمره را فرستاد که به مداین آمدند و آنچه را حسن می خواست تعهد کردند. حسن به قیص بن سعد که با دوازده هزار کس بر مقدمه وی بود نوشت و دستور داد که به اطاعت معاویه درآید. گوید : قیس بن سعد میان کسان به پا خاست و گفت : ای مردم یکی را انتخاب کنید، یا به اطاعت پیشوای ضلالت روید یا بی امام جنگ کنید.» گفتند : اطاعت پیشوای ظلالت را انتخاب میکنیم » و با معاویه بیعت کردند ، و قیس بن سعد از آنها جدا شد. حسن با معاویه صلح کرده بود که هر چه را دربیت المال وی بود برگیرد و خراج دارابگرد از او باشد ، به شرط آنکه در حضور وی ناسزای علی نگویند. پس ، آنچه را در بیت المال کوفه بود که پنجهزار هزار بود برگرفت.

تاریخ طبری (جلد هفتم) (ترجمه ابوالقاسم پاینده) (چاپ پنجم 1357- ناشر- اساطیر) برگ2715


شاید
وقتی اول کار که چشمتان به عنوان مطلب خورد تعجب کرده باشید و از خودتان
پرسیده باشید که این دیگر چه جور بی دینی است که اینقدر اصرار دارد که ما
قرآن خودمان را که البته برای خودش به هیچ وجه ارزش ندارد را با دقت
بخوانیم و در معنی فارسی آن دقت کنیم.

 ولی از نظر من راه شناخت دقیق اسلام و مبارزه معقول با آن و پی بردن به ماهیت واقعی دین اسلام همین است.

تجربیات
من در گفت و گو با دوستان مسلمان به من ثابت کرده که یکی از مهم ترین
دلایل تاکید افراطی مسلمانان بر دینشان و نپذیرفتن دیدگاه های مخالف دین
نخواندن متن فارسی قرآن و دقت نکردن آنان در معنی فارسی آن است

شاید
برایتان جالب باشد که اینبار بی دینان با پیامبر اسلام و امامان شیعه هم
صدا شده اند و خواستار تلاوت قرآن مجید البته اینبار به زبان فارسی اند.

آیا تا حالا از خودتون نپرسیده اید چرا ون شیعه وسنی تاکید زیادی بر  خواندن
متن عربی قرآن دارند و مسابقات و جشنواره های مختلفی را فقط برای خواندن
با صدای زیبا از روی متن عربی قرآن برگزار می کنند؟ چرا معمولا به خواندن
از روی متن ترجمه شده قرآن به زبان های مختلف بهایی داده نمی شود و به جای
آن تاکید عجیبی روی انتشار قرآن های رنگارنگ با خط عثمان طاها می شود؟

البته گاهی اوقات بعضی ون خواندن آیات قرآن به زبان مادری  را
مفید می دانند ولی عملا هیچ حمایتی از تلاوت این کتاب به زبان مادری در
مساجد و مدارس به عمل نمی آورند همه ما تجربه ایستادن های طولانی در سرما و
گرما سر صف صبح مدارس که فقط برای خواندن قرآن آن هم به زبان بی گانه عربی
برپا می شد را داریم. آن هم برای کودکان خردسال دبستان که مدرسه  آمده
اند تا زبان فارسی خود را یاد بگیرند و هنوز حتی به آن هم مسلط نیستند.
جالب تر اینکه حتی در دوره های بالاتر هم کمتر کسی معنی قرآن عربی را می
فهمد و به آن توجه می کند.

این
همه تاکید برای خواندن قرآن به زبان غیر قابل فهم عربی برای عموم چیست؟
آیا قرآن مطالبی دارد که عموم مردم نباید از آن باخبر شوند؟  چرا
آیاتی که از قرآن در کتاب های دینی و قرآن مدارس موجودند همگی یا در مورد
توحید و بهشت و جهنمند یا داستان زندگی پیامبران را بازگو می کنند عملا هیچ
صحبتی از آیات دستور به سر بریدن و برده داری و زن ستیزی این کتاب نیست؟

تعداد
بی شماری از مسلمان قرآن خوان از وجود این گونه آیات قتل وکشتار به کلی بی
خبرند و وقتی از این سری آیه های جنایی قرآن برایشان می خوانی همچین با
تعجب نگاهت می کنند که انگار داری این ها را از خودت می سازی!

این
جا تعدادی از آیه های قرآن که در مورد دستور به آدم کشی و قتل دگر
اندیشانند لیست شده اند تا با این گونه آیات که تعداد قابل توجهی از آیات
این کتاب را تشکیل می دهند آشنا می شویم:

سوره توبه آیه 123

یَا
أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَكُم مِّنَ
الْكُفَّارِ وَلِیَجِدُواْ فِیكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ
مَعَ الْمُتَّقِینَ
.

ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است!  

 

سوره محمد آیه 4

فَإِذا
لَقِیتُمُ الَّذِینَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا
أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا
فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ یَشَاء اللَّهُ
لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ
قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ
.

چون با کافران روبرو شدید، گردنشان را بزنید.
و چون آنها را سخت فرو فکندید، اسیرشان کنید و سخت ببندید. آنگاه یا به
منت آزاد کنید یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پایان آید. و این است حکم
خدا. و اگر خدا میخواست از آنان انتقام میگرفت، ولی خواست تا شمارا به
یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل
نمیکند.

فیلمهای پیاده شدن این دستور قرآن را در بخش جنایات اسلامگرایان مشاهده کنید.

سوره انفال آیه 39 صفحه 2

وَقَاتِلُوهُمْ
حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَیَكُونَ الدِّینُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ
انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ
 .

با آنان نبرد کنید تا دیگر فتنه ای نباشد و دین همه دین خدا گردد پس اگر باز ایستادند ، خدا کردارشان را می بیند.

سوره احزاب آیه 61 صفحه 427

مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلًا.

اینان لعنت شدگانند. هرجا یافته شوند باید دستگیر گردندو به سختی کشته شوند.    

سوره مائده آیه 33

إِنَّمَا
جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی
الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ
أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ
ذَلِكَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ
عَظِیمٌ
.

سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پیامبر او مى‏جنگند و در زمین به فساد مى‏كوشندجز این نیست كه كشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلافجهت‏ یكدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند این رسوایى آنان در دنیاست و درآخرت عذابى بزرگ خواهند داشت

فیلم پیاده شدن این قانون اسلامی را از اینجا ببینید –  قطع کردن دست و پا طبق دستور قرآن

سوره مائده آیه 38


وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَكِیمٌ.

و مرد و زن را به سزاى آنچه كرده‏اند دستشان را به عنوان كیفرى از جانب خداببرید و خداوند توانا و حكیم است.     فیلم پیاده شدن این قانون اسلامی را از اینجا ببینید. – شکنجه، دست قطع کردن در عراق

 

سوره التوبه آیه 28 صفحه 192

یَا
أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ
یَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـذَا وَإِنْ
خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء
إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَكِیمٌ
.

ای
کسانی که ایمان آورده اید، مشرکان نجسند و از سال بعد نباید به مسجد
الحرام نزدیک شوند، و اگر از بینوایی میترسید، خدا اگر بخواهد به فضل خوش
بی نیازتان خواهد کرد. زیرا خدا دانا و حکیم است.

سوره التوبه آیه 29 صفحه 192

قَاتِلُواْ
الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ
یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ
الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ
عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ
.

کسانی
را از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که
خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند بکشید، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.  

سوره النساء (ن) آیه 89 صفحه 93

وَدُّواْ
لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَاء فَلاَ تَتَّخِذُواْ
مِنْهُمْ أَوْلِیَاء حَتَّىَ یُهَاجِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَإِن
تَوَلَّوْاْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدتَّمُوهُمْ وَلاَ
تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ وَلِیًّا وَلاَ نَصِیرًا
.

دوست
دارند همچنان که خود به راه کفر میروند شما نیز کافر شوید تا برابر گردید.
پس با هیچ یک از آنان دوستی مکنید تا آنگاه که در راه خدا مهاجرت کنند. و
اگر سر باز زدند در هرجا که آنها را بیابید بگیرید و بکشید و هیچ یک از آنها را به دوستی و یاری برمگزینید

  سوره الانفال (غنایم جنگی) آیه 12 صفحه 179

إِذْ
یُوحِی رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّی مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ
الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ
فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ
.

و
آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به
پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان
بزنید و انگشتانشان را قطع کنید

 سورهُ توبه آیه 5 صفحه 8

فَإِذَا
انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِینَ حَیْثُ
وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ
مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ اَّكَاةَ
فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
.

پس چون ماههای حرام به سر آمد  آنگاه مشركان را هر جا یافتید به قتل رسانید.
و آنها را دستگیر و محاصره كنید . و هر سو در كمین آنها باشید. چنانچه
توبه كردند و نماز به پای داشتند و زكات دادند پس از آنها دست بدارید. كه
خدا آمرزنده و مهربان است
.   

 سوره توبه آیه 12 صفحه 9

وَإِن
نَّكَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی
دِینِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ
لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ
.

اگر پس از بستن پیمان، سوگند خود شکستند و در دین شما طعن زدند، با پیشوایان کفر قتال کنید که ایشان را رسم سوگند نگه داشتن نیست، باشد که از کردار خود باز ایستند

 سوره ماده گوساله(بقره) آیه 191 صفحه 31

وَاقْتُلُوهُمْ
حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوكُمْ
وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ
الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوكُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ
فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِینَ
.

هرجا که آنها را بیابید بکشید
و از آنجا که شما را رانده اند، برانیدشان، که فتنه از قتل بدتر است. و در
مسجد الحرام با آنها مجنگید مگر آنکه با شما بجنگند. و چون با شما جنگیدند
بکشیدشان که  این است پاداش کافران. این آیات برگرفته از زندیقند 

 

به امید اینکه یک روز مسلمانان از خواندن متن عربی قرآن دست بکشند و به معنای فارسی آن هم توجه کنند


ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﻌﺘﺒﺮ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻌﻔﺮ
ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻣﻨﻘﻮﻝ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ
ﭼﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﻪ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﻭﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ
ﻛﻪ ﻫﻔﺖ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﮕﻮ ﻻﺍﻟﻪ ﺍﻻ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﭼﻮﻥ
ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻫﻔﺖ ﻣﺎﻩ ﻭﺑﻴﺴﺖ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ
ﻋﻤﺮﺵ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﺑﺎﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﻔﺖ
ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﭘﺲ ﭼﻬﺎﺭ
ﺳﺎﻟﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ
ﻫﻔﺖ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻰ ﻣﺤﻤﺪ
ﻭﺁﻟﻪ ﭘﺲ ﭼﻮﻥ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻟﺶ‍ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ
ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭﺍﻣﻴﺪﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺳﺠﺪﻩ ﻛﻨﺪ
ﭘﺲ ﭼﻮﻥ ﺷﺶ ﺳﺎﻟﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ ﻧﻤﺎﺯ
ﺑﻴﺎﺩﺵ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﺑﻨﻤﺎﺯﺵ ﻣﻴﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ
ﭼﻮﻥ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﺶ‍ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ ﻭﺿﻮ ﺭﺍ
ﺑﺎﻭ ﻳﺎﺩ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﺍﻣﺮ ﺑﻨﻤﺎﺯ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ
ﭼﻮﻥ ﻧﻪ ﺳﺎﻟﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ ﻭﺿﻮ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ
ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﺑﻴﺎﺩﺵ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺮﻙ ﻭﺿﻮ
ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴﺰﻧﻨﺪ ﭘﺲ ﭼﻮﻥ ﻭﺿﻮ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ
ﻳﺎﺩ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﺪﺍ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯﺩ.
ﺣﻠﯿﻪ ﺍﻟﻤﻘﺘﯿﻦ،ﻋﻼﻣﻪ ﻣﺠﻠﺴﯽ،ﺩﺭ ﺁﺩﺍﺏ
ﺷﯿﺮ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ


هندیان احتمالا بیش از هر ملت دیگر خدایان متعدد دارند. چند سال پیش یک قاضی هندی دو تن از این خدایان به نامهای رام و هامونا را به دادگاه احضار کرد. دادگاه برای تعیین مالکیت یک قطعه زمین برگزار شده بود که از یک سو شخصی مدعی مالکیت آن زمین بود و از سوی دیگر این دو خدا را مالک حقیقی آن می خواندند. از آنجا که خدایان یک طرف دعوای حقوقی بودند؛ قاضی برای هر دو نفر احضاریه نوشت و چون نشانی معلوم نداشتند، مطابق قانون، احضاریه دادگاه را در مطبوعات محلی منتشر کردند. علی القاعده اگر کسی یا چیزی (در اینجا دو خدای باستانی) مدعی مالکیت مالی باشد، حتما باید بتواند در دادگاه حاضر شود و ادله قانونی هم ارایه دهد.

اگر به نظرتان موضوع مالکیت خدایان و احضارشان به دادگاه شبیه به شوخی است؛ باید بدانید که این شوخی در مملکت ما سابقه چند هزار ساله دارد. در شمال شرق ایران خدایی وجود دارد که حایز تمامی قدرتهای ماورالطبیعه یک خداوند باستانی است و اموال فراوان دارد. کافی است ویژگیهای خدایان ملل قدیم را با این خدای جدید مقایسه کنید تا متوجه شوید که درباره یک خدا صحبت می کنیم.

امام رضا قرنها پیش تنها رهبر یک گروه از شیعیان بود اما امروز پس از هزار و سیصد سال به یک خدای تمام عیار با تمام قدرتها، ویژگیها و زرق و برق یک موجود فراانسانی تبدیل شده. رسم است که وقتی شخص بمیرد اموالش را میان وراث تقسیم کنند. امام رضا قرنها پیش مرد اما از آن زمان دایما مایملکش در شرق ایران گسترش پیدا کرده و امروز به بخش بزرگی از کشور تبدیل شده.

حتی اگر بپذیریم که جهانی به جز جهان مادی هم وجود دارد؛ نمی توانیم انکار کنیم که شخص مرده به اندازه ی ناچیزترین اشکال حیات در دنیای مادی قدرتی ندارد که اگر داشت مرده نبود و زنده بود؛ پس این تصاحب مال برای یک خدای شیعی یا یک خدای هندو که دستکم در جهان مادی حضور ندارد؛ چه معنایی می تواند داشته باشد؟ در پاسخ باید گفت که موضوع تصاحب مال به نام خدایان اختراع ملایان ایرانی و هندی و مربوط به دوران جدید نیست. این شیوه از کلاشی و ی سابقه ای به قدمت تاریخ بشر دارد. تقریبا هر جا که خدایی ظاهر شده؛ عده ای هم نماینده داشته که مسئول تحصیل اموال مردم با نام آن خدا بودند. در مواردی مردم عادی علاوه برنذورات و مالیات مجبور بودند تمام عمرشان را برای این طبقه مفتخور بیگاری کنند (مانند کشاورزان زمینهای موبدان در دوره ساسانی) چون این اموال، اموال شخصی نبوده و به خدایان تعلق داشته. این موضوع را در تمام تمدنهای باستانی از هند و چین و مصر و ایران گرفته تا بین النهرین و حتی تمدنهای باستانی آمریکا مانند اینکاها و ازتک ها می توانیم ببینیم.

چند روز پیش ملا مدعی شد که ایران به امام زمان تعلق دارد. آقای البته توضیح نداد که از چه زمان ایران به امام زمان تعلق پیدا کرده؟ مالک قبلی ایران چه کسی بوده که آن را به امام زمان فروخته؟ و اگر ایران متعلق به امام زمان است ما ایرانیان با جد و آباءمان در آن مملکت چکار می کردیم؟

احتمالا اولین رییس جمهور در جهان است که معتقد است تمام کشوری که نمایندگی می کند؛ متعلق به یک نفر است و آن یک نفر حتی تابعیت کشور او را هم ندارد. برای اینکه امام زمان مالک ایران شود در گام نخست باید شخصیت حقیقی پیدا کند. یعنی از داخل چاه جمکران در قم بیرون بیاید و مدارکی را ارایه دهد که 1200 سال گذشته را در مرخصی بوده و مالک حقیقی ایران هم خود او است. با اینحال شخصیت افسانه ای که با ویژگیهای خدای گونه و با نام امام زمان می شناسیم، یک نماینده خیلی حقیقی به نام ولایت فقیه در ایران دارد که به شیوه هزاره های گذشته اموالش را برایش اداره می کند.

ارسطو در تعریف انسان می گفت انسان حیوانی است که منطق می داند. تصور می کنید اگر منطق را از انسان حذف کنیم، چه چیز از آن باقی بماند؟


سال اولی که در ایران دانشگاه رفته بودم یک روز سر کلاس بر سر یک موضوع تاریخی بحثی در گرفت و من ادعایی کردم. استادم گفت به فلان علت نادرست می گویی! اینکه او درست می گفت یا من، یا اینکه اصلا آن بحث چه بود را امروز یادم نیست؛ ولی جوابی که من به او دادم را خوب یادم است. به استادم گفتم برای دکترا گرفتن باید ده هزار صفحه کتاب خواند و من خیلی بیش از ده هزار صفحه درباره تاریخ جهان خواندم.

آن زمانها شنیده بودم که برای دکترا گرفتن باید ده هزار صفحه مطلب تخصصی خواند که البته این مقدار بیشتر است. من ماهیانه چند هزار صفحه مطلب می خوانم. با اینحال، در آن روزگار من خودم را با چند کتاب عالم فرض می کردم.

امروز که آن حرف دوازده سال پیش را بیاد می آورم به ساده لوحی آن زمان خودم می خندم. فرق یک دکترا و شاگرد سال اول دانشگاه این نیست که کدام بیشتر مطلب خوانده اند. فرق آن که دکترا گرفته (دکترای صلواتی مدارس ایران را منظورم نیست!) و آنکه نگرفته این است که یک دانشمند می داند چه چیز را چطور و در کجا بخواند و چطور بفهمد و چطور ارتباط آن را با بقیه معلوماتی که از قبل داشته معلوم کند. یک دانشمند حد و مرز جهالت و نادانی خود را درک می کند؛ قلمرو دانش عمومی در یک زمینه–دستکم در تخصص خودش–را می داند؛ راههای کسب معرفت را می شناسد و خطاهای احتمالی که ممکن است در این مسیر مرتکب شود را هم درک می کند.

وقتی کسی هیچکدام از اینها را نداند و یک کتاب را باز کند و از ابتدا تا انتها بخواند در آن مقوله عالم نمی شود. این را می نویسم برای اینکه بسیاری از کسانی که اخیرا دیدم از روی صدق و خلوص مطالبی را می خوانند و سعی می کنند به دیگران منتقل کنند یا بر پایه آن استدلال می کنند و تصورشان هم این است که راه کسب فضیلت همین خواندن چند کتاب است؛ که متاسفانه این ایده صحیح نیست. با خواندن بیشتر شما معلومات بیشتری بدست می آورید؛ اما اگر ندانید چه چیزی را می خوانید و چطور باید آن را بخوانید و چطور در ارتباط با معلومات دیگر بفهمید در آن مقوله عالم نمی شوید.


زبان فارسی نو یا فارسی کنونی، از زمان رواج آن در دوران پس از اسلام، کمابیش تعدادی واژگان را دردرون خودش نگاه داشته. تعدادی از این واژه ها در دوران پس از اسلام از زبان عربی به این زبان آمد و در دوران معاصر هم تعدادی واژه تازه ساخته شد و یا از دنیای غرب وارد شد. با اینحال این واقعیت که ما هنوز می توانیم آثار کلاسیک ادبیات ایران مانند شاهنامه فردوسی یا گرشاسبنامه اسدی توسی را پس از هزار سال و بیشتر بخوانیم و بفهمیم؛ نشان می دهد که تغییرات چند قرن گذشته اندک بوده و تاثیر چندانی بر واژگان زبان ما نداشته.

یادم می آید وقتی برای نخستین بار در آمریکا به یک رستوران ایرانی رفته بودم و از مهماندار فارسی زبان پرسیدم که سرویسهایتان کجاست؟ متوجه نشد که منظور من چیست. معلوم شد این لغت زمانی در ایران رایج شده که این شخص در ایران نبوده. ما برای مستراح یا توالت لغات زیادی ساختیم و در همین چند دهه ی گذشته از خلا و دست به آب و مستراح و مبال و آبریز به دستشویی و سرویس یا سرویس بهداشتی رسیدیم. علت این تغییر مکرر واژگان این است که چون خود لغت به محل کثیفی اشاره داشته، واژه هم پس از یک دوره مفهوم زشتی بخود گرفته و کثیف شده به همین علت هم جای خودش را به واژه ی دیگر داده؛ اما در مورد سایر لغات این اتفاق نمی افتد. مثلا ما تخت و کلاه و دفتر را قرنهاست که در واژگان روزانه مان بکار می گیریم و لغتی جایگزین آنها نشده.

همانطور که مستراح هم ذاتا لغت زشتی نیست و در لغت به معنای مکان استراحت است اما صورت ناخوشایندی بخود گرفته؛ یا ملا هم از آن دست کلماتی هستند که مکررا جایگزین پیدا کردند. هر دو و ملا معانی لغوی خوبی دارند. در لغت به معنای ارباب و خداوندگار است و ملا هم همان مولای عربی به معنای سرور است. اما ملایان امروز ترجیح می دهند که از لغات دیگری برای اشاره به خودشان استفاده کنند و ما از مفتی و واعظ و منبری و منلا و ملا و وشیخ، در دوره قاجار به عالم و بعدا به رسیدیم. در صورتی که هم عالم و هم معانی دیگری دارند؛ مثلا وقتی می گوییم احساس بهمان دست داد یا وقتی می گوییم در مکان بودیم؛ منظورمان این نیست که احساس ی بهمان دست داد یا در مکان ی بودیم.

چرا ملایان دایما نام عوض می کنند و لغات دیگر را به نفع خودشان مصادره یا به قولی ملاخور می کنند؟ یک دلیل واضح این است که این جماعت هم مانند مستراح تاریخچه ی کثیفی از خودشان به یادگار می گذارند و این سابقه بر روی نام آنها هم باقی می ماند. به همین علت پس از مدتی ترجیح می دهند که با تغییر نام، سوابق گذشته را پنهان کنند و چهره ی مثبت تری از خود ارایه دهند. این تغییر نام در طول تاریخ به کرات رخ داده. از همینجا می توانیم حدس بزنیم که خواص ی هم در تمام این مدت، کمابیش حفظ شده و منحصر به روزگار ما نیست.


این کاریکاتور طنزی تلخ دارد Øن ک٠تاز٠بالØان قبیل٠ بنی قریظ٠Ùم اگر موی بر زÙار داØتند، اØدام گردیدند.اسلام گرایان که براساس آیات قرآن و حدیث صورت می گیرد تازگی ندارد و به زمان پیامبر اسلام بر می گردد محمدابن عبدالله دین خود را بر مبنای خونریزی وکشتار مخالفین بنا نهاد و برای تأیید ادعای خود قرآنی نوشت که مالامال از آیات جنایت بار است. کاربرد دین محمد قتل عام مخالفین به عنوان کافر و مرتد بود. چنانکه کشتار مردم قبیله بنی قریظه و یا مخالفین ی او در جنگهایی که به دنبال قدرت، مقام، دارایی و ن بیوه شوهر مرده بود که بیشتر در مدت سیزده سال از زمان فرار او از مکه به مدینه انجام می گرفت.

دستورات قرآن در کشتاربی گناهان

– بکشید در راه الله که الله به گفتار و کردار خلق شنوا و داناست.(قرآن. سوره بقره۲۲۴)
– شما ای اهل ایمان کافران را بکشید و با آنان کارزار کنید تا الله آنان را بدست شما عذاب کند و خوار گرداند.(قرآن. سوره توبه۱۴)
– ای مسلمانان کافران را بکشید که در زمین فتنه و فساد دیگری نماند و مذهب همه مذهب الله گردد.(قرآن. سوره انفال. آیه۳۹)

 


در 3 منبع تاریخی معتبر حضور امامان حسن و حسین در حمله به ایران و یا سرکوب قیامهای مردمی ایران زمین ذکر شده است که مورد اول را که در کتاب تاریخ طبری نوشته محمد بن جریر طبری جلد پنجم صفحه 2116 آمده است قبلا در همان نوشتار مورد اشاره ذکر کردم . اما اسناد دیگر :

فتوح البلدان نوشته احمد بن یحیی بلاذری صفحه 303 :

عثمان در سال ۲۹ هجری سعید بن عاص را  والی کوفه کرد و عبدالله بن عامر کریز را والی بصره. مرزبان طوس به این دو نفر نوشت و آنها را به خراسان دعوت کرد که هر کدام فاتح شدند مالک آنجا شناخته شوند. هر دو نفر حرکت کردن عبدالله از او پیشی گرفت و سعید بسوی طبرستان رفت که آنجا را فتح کند و در سپاه او حسن وحسین هر دو بودند ……. »

 

مختصرالبلدان نوشته ابن فقیه صفحه ۱۵۲ :

مردم گیلان و تبرستان و دیلمستان سال ها در برابر هجوم سپاهیان اسلام پایداری و مقاومت کردند و  در حقیقت٬ اعراب مسلمان هیچگاه نتوانستند گیلان و تبرستان و دیلمستان را تصرف نمایند. در زمان عثمان اعراب برای فتح تبرستان تلاش بسیار کردند و سعید بن عاص بدستور عثمان بسوی تبرستان روانه شد. در این هجوم امام حسن و امام حسین (فرزندان حضرت علی) نیز با سعید بن عاص همراه بودند.

 

تاریخ طبرستان  نوشته بهاء‌الدین محمد بن حسن ابن اسفندیار صفحه  ۱۵۴ – ۱۵۵

تا لشکر اسلام نصر هم الله بر یزدگرد ظفر یافتند و او منهزم بری افتاد باو» با او بود٬‌ اجازت طلبید که بطریق طبرستان بگذرد و بکوشان آتشکده را که جد او کیوس بنیاد نهاد زیارت کند و بکرگان بدو پیوندد٬ یزدگرد اجازت داد. چون مدت مقام و مکث او دراز شد خبر واقعه یزدگرد و غدر ماهوی سوری بدو رسید٬ فردوسی را معجز است در نظم سخن شاهنامه ….

اما باو» سر بتراشید و مجاور بان بآتشگاه بنشست٬ ترکان جمله خراسان و طبرستان خراب کردند و از جانب عراق لشکر عمر با امام حسن بن علی علیهما السلام و عبدالله بن عمر الخطاب و حذیفّهّ الیمانی و قثم بن عباس با مالک اشتر نخعی به آمل امدند و هنوز معسکر ایشان باقی است٬ مالکه دشت میگویند. اهل طبرستان از زحمت صدمه ستوه شدند و اتفاق کرده که اول ما را پادشاهی بزرگ قدر باید تا همه منقاد او شویم و از زحمت او عیب و عار نداریم. گفتند جز باو این کارا نشاید٬ پیش او رفتند و ماجرای او را گفته٬ بعد الحاح بسیار بدان شرط قبول کرد که مردان ولایت و ن ببندگی او را خط دهند و حکم اموال ایشان و دماً نافذ باشد٬ بدین عهد از آتشکده بیرون آمد و ولایت از دشمنان پاک کرد. پانزده سال پادشاهی او بود ….

شاهین آزاد در این باره میگوید :

  • بر این گواه تاریخی٬ حسن بن علی اولین بار در زمان خلیفه اول عمر٬ به همراهی با عبدالله بن عمر الخطاب و چند تن دیگر به حوالی آمل هجوم برده اند و دست به تاراج اموال مردم زده اند که مردم به باو» پناه برده و از او کمک خواستند. باو سپس موفق میشود تا تازیان را از آن حدود براند.

     

    زین العابدین رهنما در کتاب زندگانی امام حسین جلد دوم – فصل سوم آورده است :

    در سال سی ام هجری یعنی هفت سال پس از خلافتش(عثمان) آن فرمانده ماجراجوی عرب(سعید بن عاص) را با نیروی تازه نفس از کوفه بسوی تبرستان فرستاد. دو فرزند علی امام حسن و امام حسین هم بسمت مجاهدان اسلامی که این جهاد برای خاندان مسلمان وظیفه و شعاری بشمار میامد زیر دست این فرمانده اموی حرکت کردند…

    این نیروی تازه نفس بحدود تبرستان رسید و نخستین دژ مستحکم و قلعه ناگشودنی آن برخورد کرد و سعید بن عاص دانست که تصرف این دژ ناممکن است.

    سعید هییتی را به قلعه فرستاد و تقاضای صلح و تادیه جزیه نمود. پس از گفتگوی بسیار اسپهبد قلعه برای جلوگیری از خونریزی پیشنهاد صلح او را پذیرفت بشرط اینکه نیروی تازیان بمردم قلعه و دفاع کنندگان این دژ آسیبی نرسانند. این شرط پذیرفته شد و اسپهبد نامبرده دستور گشودن دروازه های کوه پیکر قلعه را داد.

    هنگام باز شدن دروازه بزرگ قلعه که چندین گز طول و عرضش بود و با کبکبه و وقاری آهسته آهسته روی پایه های قطور آهنی میچرخید و باز میشد عربها به تماشای آن ایستاده و حیرت زده بودند. سعید بن عاص فرمانده عرب با تمام نیروی خود درون قلعه آمد و مطابق نقشه ای که قبلا طرحریزی کرده بودند دستور داد بی درنگ نقاط بلند و سخت  قلعه را اشغال کنند و نیروی ایران را  خلع سلاح نمایند. فردای آن روز یکایک مدافعان قلعه را گرفت٬ بعضی را در زنجیر نگاه داشت و بیشتر آنها را کشت. کشتاری بیرحمانه در قلعه انجام داد……

    البته ایشان در پایان  نقل میکنند که امامان با این کشتار مخالف بوده و در آن شرکت نکرده اند و بعد از این واقعه نزد خلیفه رفته و از کارهای صورت گرفته گله میکنند. تا این لحظه بنده هیچ سند تاریخی در رد یا قبول این ادعای آقای رهنما ندیده ام . متاسفانه آقای رهنما در جای دیگری در کتاب خود ایرانیان را دشمن و فرمانده سپاه اعراب را ماجراجو خوانده اند ، که برای بنده جای سوال دارد و در عدم تعصب ایشان در تحلیل  را دچار شبهه میسازدد .

    بنابر انچه ذکر شد میتوان نتیجه گیری نمود که :

    1. امامان حسن و حسین در حمله به ایران و بیشتر در شکستن مقاومت بخشهائی از ایران بدون تردید شرکت داشته اند  .
    2. حضور مستقیم این دو امام در کشتار بیرحمانه و ناجوانمردانه شهر تمیشه اثبات نشده است . اما حضور ایشان تا بعد از کشتار در لشکر اعراب حال یا به عنوان سردار سپاه یا برای مخالفت در تمامی اسناد ذکر شده است .

    در جای دیگری در کتاب سفینه البحار و مدینه الاحکام  نوشته شیخ عباس قمی آمده :

    ابو عبدالله فرمود:  ما از تبار قریش هستیم و شیعیان ما (پیروان  ما) عرب و دشمنان ما عجمان (ایرانیان) هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. (العجم المذموم من کان عدونا) ایرانیان را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، نشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت. (…الرجال عبید العرب) »

     

    بنده بازهم قصد نتیجه گیری ندارم و صرفا سوالی که ذهنم را بسیار مشغول کرده عنوان میکنم : حتی با فرض اینکه حسین بن علی تنها و تنها در جنگ با ایران شرکت کرده اند و در هیچ کشتار و سرکوب غیر نظامیان دست نداشته اند و هیچ غنیمت جنگی و برده و کنیزی نیز نبرده اند و شاهزاده ایرانی دختر یزدگرد سوم را نیز بزور به عقد خود در نیاورده اند ، چگونه فردی که در به آب و خاک و فرهنگ و آئین یک ملت شرکت داشته ، تبدیل به نماد مظلومیت ان ملت شده است !؟


    کتاب تورات در بررسی کتاب های دینی، ما همیشه با دشواری های متعدد روبرو هستیم. دوربودن زمان تنظیم کتاب، فرهنگ و زبان کتاب، چندگانگی نوشتار و شیوه های نگارشی مختلف، شماره کاتبان و نویسندگان، کمبود داده ها، فضای تقدس، نبود تربیت پژوهشگری، موقعیت تاریخی و اجتماعی و غیره، پیشرفت شناخت علمی را کند می کند. به این لحاظ شیوه بررسی برای درک کتاب دینی، نمی تواند محدود باشد. همه روش های جدی و دانشگاهی و علمی باید مورد توجه باشد تا خطر بیراهه رفتن و یک جانبه نگری به
    این مقاله شامل چند نکته و مدرک در ادامه چند سال تحقیق شخصی اینجانب در مورد ریشه های متن قرآن است. نکات این مقاله موید فرضیه ای است که من سالها پیش در کتاب نامه هایی برای محمد پیامبر» مطرح کردم. خلاصه فرضیه من به این صورت است که فصل یا سوره های قرآن مکاتبات و نامه هایی هستند که از سوی یک فرقه مذهبی برای یک میسیونر مذهبی خود (محمد یا هر کس دیگری) نوشته شده است. همراه با این نامه، متون مذهبی الحاق شده و برای میسیونر مذکور فرستاده شده اند و اشارات متن در مورد
    قرآن به صراحت تمام زن را کالای جنسی در خدمت مردان می‌داند. اصولا از نظر این دین، الله نخست مرد را آفرید و چون او آرامش نداشت زنش را از وی خلق نمود تا به آرامش برسد(اعراف/۱۸۹)، این موضوع همواره در جامعه‌ی اسلامی صادق است، در چند همسری نگاهی که به زن می‌شود نه شریک زندگی بلکه کالائی جنسی در جهت ء شهوات مرد است(آل عمران/۱۴). بارها شنیده شده که زن در جوامع غربی کالاست، کالائی جنسی که در خدمت مردان است.
    بابک خرمدین نامی است که با خواندن آن به یاد شجاعت, مردانگی و آزادگی می افتیم. بابک خرمدین دلاوری است که هیبت و اقتدار اعراب خونخوار را به سخره گرفته بود و خلیفه ستمگر مسلمان را به استیصال کشانده بود. در متون تاریخی آمده است که روز قبل از اعدام بابک، خلیفه با بزرگان دربارش م کرد که چگونه بابک را درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد تا همه بتوانند وی را ببینند. بنا بر نظر یکی از درباریان قرار برآن شد که وی را سوار بر فیلی کرده در شهر بگردانند.
    مفاهیم عصمت و امامت از بنیانی ترین مفاهیم نزد شیعیان و مذهب شیعه میباشند. اسلامگرایان شیعه برای محمد و دخترش فاطمه و امامان دوازده گانه شان قائل به عصمت داده شده از سوی الله میباشند. (در این مقاله میتواند دلیل شیعیان برای عصمت ائمه و رد ادعای آنها را بخوانید). اما امروز ما در این نوشتار می خواهیم بصورت اجمالی بنیانگذاران باور به عصمت و امامت در مذهب تشیع را معرفی کنیم. با مطالعه کتب شیعه و تاریخ در می یابیم نخستین کسی که ادعای عصمت درباره علی ابن ابیطالب
    دين اعراب قبل از ظهور محمد چه بود؟ براي اسلامگرايان اين موضوع كاملا مسجل و حتمى است كه در قرن ششم ميلادى در صحراى حجاز محمد ابن عبدالله” در سن چهل سالگى به پيامبرى رسيده و با دريافت وحى از سوى الله ، مردم عرب را به توحيد و خداپرستى فرا خوانده. مسلمانان درباره اينكه مردم زمان محمد, چه دين و آئينى داشته اند و چه كسى را ميپرستيدند نيز متفق القول هستند كه آنها بت هايى را كه با دست خود ساخته بودند را مي پرستيدند و اعتقادى به خداى يگانه نداشتند و در واقع دچار
    شايد شنيده باشيد كه اسلامگرايان هميشه عنوان ميكنند كه اسلام دين برادرى و برابرى است و در اسلام اختلاف نژادى وجود ندارد، ولى وقتى به متون اسلامى سر ميزنيم می‌بينيم كه احاديث و رواياتى از بزرگان دين اسلام نقل كرده‌اند كه اين ادعا را به كلى باطل ميكند. تعدادى از اين دست روايات را از بزرگان شيعه و سنى خدمتتان ارائه می‌كنيم و قضاوت را بر عهده خودتان می‌گذاريم. ١) در كتب حديث بزرگان مذهب تشيع: اميرالمؤمنين اخبرنا عن قول الله تعالى: ساله عن كلام اهل الجنه، فقال
    صفوی ها در سال ۹۰۶ هجری به حکومت رسیدند, یعنی تقریبا۵۰۰ سال پیش, اما تاثیر آنها بر زندگی امروز ما تا هنوز هم بسیار عمیق است و ما هرگز نمیتوانیم از بدبختی های که این حکومت دامنگیر ایران کرده نجات بیابیم مگر اینکه ریشه این بدبختی را بشناسیم. نخست این را بگویم که صفوی ها ۲۳۰ سال حکومتشان ادامه داشت بعدش ۵ سلسله افشار و زند و قاجار و پهلوی و ملاها بر ایران حاکم شدند که این آخری هنوز حاکم است. این نکته دانستنش لازم است که هر پنج سلسله بعد از صفوی یا در امتداد
    اسلام به ن کرامت داده است. حضرت رسول و اهل بیت رسول به زنها احترام میگذاشتند و آنها را تکریم میکردند. اینها جملاتی است که خیلی زیاد بر روی منابر و از سوی اسلامگرایان و ون تکرار میشود و در اثبات آن نیز به روایات و احادیث من درآوردی و دروغینی استناد میکنند که هیچ پایه و اساسی ندارد. اما وقتی به کتب ون بزرگ شیعه سر میزنیم و احادیث ثبت شده در این کتب نگاهی می اندازیم, نگاه شرم آور و ضد انسانی بزرگان اسلام, خصوصا پیامبر اسلام و امامان شیعه به
    شايد تيترى كه براى اين متن انتخاب كرده ام، از سوى برخى مخاطبين عزيز اهانت به بزرگان اسلام محسوب شده و رگ گردنشان باد كند اما با كمى صرف حوصله و آرامش و خواندن ادامه مطلب به دليل انتخاب اين تيتر خواهيد رسيد. قبل از پرداختن به اصل موضوع لازم است كه توضيح كوتاهى در مورد تن فروشى ن و خانه ها در كشورهاى غربى بدهم. در طول تاريخ و در تمامى كشورهاى دنيا خانه ها و ن تن فروش وجود داشته و هنوز هم دارند.

    تبلیغات

    محل تبلیغات شما

    آخرین مطالب

    آخرین ارسال ها

    آخرین جستجو ها